English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
wetland زمین مرطوب
Other Matches
dank مرطوب و سرد مرطوب کردن
humid مرطوب
wet مرطوب
mesic مرطوب
sappy مرطوب
wets مرطوب
soppy مرطوب
wetted مرطوب
muggy مرطوب
wettest مرطوب
raw مرطوب
wettish مرطوب
rheumy مرطوب وخنک
firm clay خاک رس مرطوب
wet مرطوب ساختن
dampening مرطوب کردن
moistest گریان مرطوب
tropical <adj.> گرم و مرطوب
humidification مرطوب کردن
humidification مرطوب شدن
dewy ترکرده مرطوب
dewiest ترکرده مرطوب
dewier ترکرده مرطوب
precipitation مرطوب کردن
moist گریان مرطوب
moister گریان مرطوب
saturation مرطوب کردن
moil مرطوب کردن
dampened مرطوب کردن
humidifies مرطوب ساختن
humidify مرطوب ساختن
humidifying مرطوب ساختن
wet مرطوب کردن
dampens مرطوب کردن
wets مرطوب کردن
wets مرطوب ساختن
wetted مرطوب کردن
wetted مرطوب ساختن
wettest مرطوب کردن
wettest مرطوب ساختن
humidified مرطوب ساختن
dampen مرطوب کردن
moistens ترشدن مرطوب شدن
moistened ترشدن مرطوب شدن
moisten ترشدن مرطوب شدن
moistening مرطوب شدن نم زدن
moist curing نگهداری مرطوب بتن
good مسیر خاکی مرطوب و محکم
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
swale سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
centrifugal moisture equivalent مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
wet bulb termometere ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
moisten نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
temper مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
moistens نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
tempered مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
moistened نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
dampers خیس کردن مرطوب کردن
imbrue مرطوب کردن اشباع کردن
dampest خیس کردن مرطوب کردن
damp خیس کردن مرطوب کردن
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grazed زمین
tellus زمین
terrain زمین
acres زمین
globe زمین
extra terrestrial زمین
earths زمین
graze زمین
lackland بی زمین
land n زمین
grazes زمین
this earthly round زمین
grass roots کف زمین
floor کف زمین
acre زمین
ground [British] [floor] کف زمین
land زمین
floor کف زمین
cinder tracks زمین دو
fielded زمین
floors کف زمین
soil زمین
ground زمین
soiling زمین
real estate زمین
norland زمین
aerospace جو زمین
domain زمین
domains زمین
earthing زمین
ground کف زمین
fields زمین
cinder track زمین دو
floored کف زمین
ground surface کف زمین
globes زمین
earth زمین
rooter زمین کن
soils زمین
geodetically زمین
field زمین
ground : زمین
ground line خط زمین
paralysis زمین گیری
parterre در طول زمین
upland زمین کوهستانی
neutral earth زمین خنثی
borderlands زمین سرحدی
earth electrode الکترد زمین
earth excavating حفاری زمین
paralytic disability زمین گیری
floor محدوده زمین
terrain عوارض زمین
parcelling تفکیک زمین
terrain نوع زمین
terrain زمین ناحیه
terrain زمین عملیات
basement زیر زمین
earth crust پوسته زمین
flat ground زمین مسطح
flat ground زمین تخت
bog زمین باطلاقی
lairds صاحب زمین
laird صاحب زمین
occident مغرب زمین
foreland زمین جلوامده
drill harrow زمین صاف کن
oblique compartment زمین مورب
borderland زمین سرحدی
bogs زمین باطلاقی
speculation زمین خواری
basements زیر زمین
upland زمین بلند
original ground زمین بکر
earth current برق زمین
uplands زمین بلند
original ground زمین طبیعی
nutation اهتزاز زمین
uplands زمین کوهستانی
orbit of the earth مدار زمین
open country زمین باز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com