Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
veld
زمین مرغزار
veldt
زمین مرغزار
Other Matches
meadow
مرغزار
prairies
مرغزار
prairie
مرغزار
sods
مرغزار
sod
مرغزار
wiesen
مرغزار
pelouse
مرغزار
pampa
مرغزار
meadows
مرغزار
sward
مرغزار
turves
مرغزار
swarth
مرغزار
oasis
ابادی یا مرغزار میان کویر
oases
ابادی یا مرغزار میان کویر
turf
طبقه فوقانی خاک مرغزار
lawns
مرغزار باپارچه صافی کردن
lawn
مرغزار باپارچه صافی کردن
sward
سطح چمنزار تبدیل به مرغزار کردن
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
soils
زمین
soiling
زمین
acre
زمین
ground surface
کف زمین
grass roots
کف زمین
tellus
زمین
ground line
خط زمین
norland
زمین
earthing
زمین
soil
زمین
earth
زمین
real estate
زمین
earths
زمین
graze
زمین
geodetically
زمین
land n
زمین
rooter
زمین کن
lackland
بی زمین
extra terrestrial
زمین
grazed
زمین
globe
زمین
grazes
زمین
land
زمین
acres
زمین
floored
کف زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
floor
کف زمین
aerospace
جو زمین
domain
زمین
this earthly round
زمین
floor
کف زمین
ground
کف زمین
cinder track
زمین دو
ground
زمین
globes
زمین
field
زمین
ground
: زمین
domains
زمین
fielded
زمین
floors
کف زمین
cinder tracks
زمین دو
fields
زمین
terrain
زمین
flat ground
زمین مسطح
field of play
زمین بازی
geodesy
زمین سنجی
geochemistry
زمین شیمی
feature line
خط عوارض زمین
foreland
زمین جلوامده
flat ground
زمین تخت
bogs
زمین باطلاقی
emblements
حاصل زمین
earthmoving
حرکت زمین
floor
محدوده زمین
earthing strap
تسمه زمین
floored
محدوده زمین
earthing
اتصال زمین
earth's crust
پوسته زمین
earth's axis
محور زمین
earthward
بسوی زمین
paralysis
زمین گیری
emblements
محصول زمین
earthling
اهل زمین
elevated ground
زمین بلند
earthwards
بطرف زمین
earthwards
سوی زمین
speculation
زمین خواری
earthward
بطرف زمین
floors
محدوده زمین
crust
پوسته زمین
graben
فرو زمین
glebe
زمین خاک
glebe
زمین وقف
basement
زیر زمین
geotropism
زمین گرایی
geotaxis
زمین گرایی
greenside
در مجاورت زمین
gridiron
زمین فوتبال
ground cushion
بالشتک زمین
terrain
عوارض زمین
terrain
زمین ناحیه
terrain
نوع زمین
ground conection
اتصال زمین
terrain
زمین عملیات
soccer field
زمین فوتبال
gridition
زمین فوتبال
basements
زیر زمین
isogeotherm
همدمای زمین
geotherm
همدمای زمین
geoisotherm
همدمای زمین
geoid
زمین دیسه
laird
صاحب زمین
geoid
زمین وار
lairds
صاحب زمین
bog
زمین باطلاقی
geolatry
زمین پرستی
borderlands
زمین سرحدی
upland
زمین بلند
upland
زمین کوهستانی
uplands
زمین بلند
uplands
زمین کوهستانی
geostrategy
زمین شناسی
geosphere
زمین سپهر
borderland
زمین سرحدی
ground detector
تستر زمین
earth's attraction
ربایش زمین
core of the earth
هسته زمین
above the earth
در روی زمین
abuttal
زمین مجاور
compartments of terrain
دهلیزهای زمین
abuttals
زمین سرحدی
collective land
زمین مشاع
abuttals
زمین همسایه
abuttals
زمین مجاور
alkali earth
زمین قلیایی
alkaline earth
زمین قلیایی
above the earth
بالای زمین
compartments of terrain
قسمتهایی از زمین
contour line
خط برجستگی زمین
earthquake
زمین لرزه
badland
زمین لم یزرع
earthquakes
زمین لرزه
continous earth
زمین دائمی
artificial ground
زمین مصنوعی
auger
زمین سوراخ کن
center line
خط وسط زمین
center line
خط میانی زمین
cadastral survey
ممیزی زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com