Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
mason wasp
زنبور غیر اجتماعی لانه زی
Other Matches
vespiary
لانه زنبور
anthill
خاکریزی که مورهنگام لانه سازی در اطراف لانه خود ایجاد میکند
formicary
لانه مورچه لانه مور
formicarm
لانه مورچه لانه مور
wasps
زنبور
wasp
زنبور
humble bee
زنبور
drones
زنبور عسل نر
honeybees
زنبور عسل
honeybee
زنبور عسل
drone
زنبور عسل نر
hornet
زنبور سرخ
hornets
زنبور سرخ
droned
زنبور عسل نر
hive
دسته زنبور
droning
زنبور عسل نر
bumble bee
زنبور درشت
I was stung by a wasp.
زنبور نیشم زد
yellow jacket
زنبور زرداجتماعی
vespal
وابسته به زنبور
humble bee
زنبور درشت
apiphobia
زنبور هراسی
bee-keeper
زنبور پرور
honey bee
زنبور عسل
bee-keepers
زنبور پرور
bees
مگس انگبین زنبور
bee
مگس انگبین زنبور
apiculture
پرورش زنبور عسل
vespid
زنبور درشت و سرخ
apiculturist
پرورنده زنبور عسل
carpenter bee
زنبور چوب سوراخ کن
culture of bees
پرورش یا تربیت زنبور
bee-keepers
متصدی نگهداری از زنبور عسل
bee-keeper
متصدی نگهداری از زنبور عسل
waspishness
زنبور وار نیش دار
waspish
زنبور وار نیش دار
vespiary
اجتماع زنبوران دستهای زنبور
apian
وابسته به زنبور عسل یامگس
apiarian
مربوط به پرورش زنبور عسل
apiarist
پرورش دهندهء زنبور عسل
beekeeper
پرورش دهندهء زنبور عسل
apicultural
مربوط به پرورش و نگهداری زنبور عسل
apivorous
زنبورخوار تغذیه کننده از زنبور عسل
foulbrood
بیماری میکربی ومهلک نوزادکرم زنبور عسل
clochan
[ساختمان مدور ایرلندی که شبیه کندوی زنبور عسل بود.]
nests
لانه
nest
لانه
pipped
لانه
pipping
لانه
pips
لانه
pip
لانه
dog hole
لانه سگ
kennel
لانه سگ
doh hutch
لانه سگ
nerds
لانه
nerd
لانه
den
لانه
dens
لانه
kennels
لانه سگ
doghouse
لانه سگ
kennels
لانه کردن
honeycomb
لانه زنبوری
implantation
لانه گیری
nidificate
لانه سازی
nidify
لانه ساختن
pigenhole
لانه کبوتر
pigeon house
لانه کبوتر
nest building
لانه سازی
pigeon-hole
لانه کبوتر
pigeon hole
لانه کبوتر
kennels
لانه روباه
honeycombs
لانه زنبوری
pigeon-holes
لانه کبوتر
piggery
لانه خوک
piggeries
لانه خوک
cubbyhole
لانه کبوتر
honey combed
لانه زنبوری
homing
لانه گروی
pigeonry
لانه کبوتر
aviary
لانه مرغ
termitary
لانه موریانه
kennel
لانه روباه
holes
در لانه کردن
aviaries
لانه مرغ
lair
کنام لانه
lairs
کنام لانه
hole
در لانه کردن
holed
در لانه کردن
holing
در لانه کردن
nests
لانه ساختن
nest
لانه ساختن
termitarium
لانه موریانه
kennel
لانه کردن
pillbox
لانه توپ ومسلسل
pillboxes
لانه توپ ومسلسل
burrows
زیرزمین لانه کردن
lodges
به لانه پناه بردن
burrowing
زیرزمین لانه کردن
burrowed
زیرزمین لانه کردن
collenchyma
بافت لانه زنبوری
nerds
اشیانه لانه کردن
forme
لانه یا جای خرگوش
nerd
اشیانه لانه کردن
duolateral coil
پیچک لانه زنبوری
dower
لانه خرگوش وغیره
cellular brick
اجر لانه زنبوری
burrow
زیرزمین لانه کردن
nestled
لانه کردن اسودن
pesthole
لانه بیماری ومیکروب
nestle
لانه کردن اسودن
nestles
لانه کردن اسودن
lodged
به لانه پناه بردن
lodge
به لانه پناه بردن
unearths
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
wood boring
لانه کننده درمغز چوب
unkennel
از سوراخ یا لانه بیرون کردن
unearthed
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearthing
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
unearth
از لانه بیرون کردن از زیردراوردن
roosting
لانه مرغ جای شب بسر بردن
harvest mouse
یکجورموش که درساقههای گندم لانه میکند
roost
لانه مرغ جای شب بسر بردن
roosted
لانه مرغ جای شب بسر بردن
roosts
لانه مرغ جای شب بسر بردن
holes
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holing
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holed
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole
نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
bolting
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolts
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
bolted
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
Much as the snake hates the penny-royal, the herb .
<proverb>
مار از پونه بدش مى آید در لانه اش سبز مى شود .
bolt
تیر کوتاه سگی که شکار را از لانه بیرون می کشد
house martin
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martins
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
martin
نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
Republican
اجتماعی
processionary
اجتماعی
societal
اجتماعی
socio economic
اجتماعی
socio political
اجتماعی
Republicans
اجتماعی
the herd instinct
حس اجتماعی
social
اجتماعی
ecclesiastics
اجتماعی
ecclesiastic
اجتماعی
communal
اجتماعی
anti-social
ضد اجتماعی
anti social
ضد اجتماعی
communally
اجتماعی
public
اجتماعی
social need
نیاز اجتماعی
social peace
ارامش اجتماعی
social wealth
ثروت اجتماعی
social outlays
مخارج اجتماعی
social organization
سازمان اجتماعی
social norm
هنجار اجتماعی
social mobility
تحرک اجتماعی
social motive
انگیزه اجتماعی
social perception
ادراک اجتماعی
social phenomenon
پدیده اجتماعی
social status
پایگاه اجتماعی
social situation
موقعیت اجتماعی
social service
خدمات اجتماعی
social self
خود اجتماعی
social selection
انتخاب اجتماعی
social role
نقش اجتماعی
social relations
روابط اجتماعی
social reinforcement
تقویت اجتماعی
social psychology
روانشناسی اجتماعی
social psychiatry
روانپزشکی اجتماعی
social programs
برنامههای اجتماعی
social pressure
فشار اجتماعی
social power
قدرت اجتماعی
social policy
سیاست اجتماعی
social milieu
محیط اجتماعی
social medicine
پزشکی اجتماعی
social maturity
بلوغ اجتماعی
social good
کالاهای اجتماعی
social fission
شکافت اجتماعی
social facilitation
تسهیل اجتماعی
social exchange
تبادل اجتماعی
social evolution
تکامل اجتماعی
social elimination
طرد اجتماعی
social effects
سودهای اجتماعی
social drive
سائق اجتماعی
social distance
فاصله اجتماعی
social disparity
نابرابری اجتماعی
social disintegration
فروپاشی اجتماعی
social development
توسعه اجتماعی
social habit
عادت اجتماعی
social health
بهداشت اجتماعی
social hygiene
بهداشت اجتماعی
social maladjustment
ناسازگاری اجتماعی
social learning
یادگیری اجتماعی
social lag
پس افتادگی اجتماعی
social intelligence
هوش اجتماعی
social integration
یکپارچگی اجتماعی
social insurance
بیمه اجتماعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com