English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
the pilgrimage of life زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
Other Matches
here below دراین جهان
the p health of old men صحت چندروزه پیران
every dog has his d. هرکسی چندروزه نوبت اوست
second world جهان دوم . کشورهای پیشرفته اقتصادی سوسیالیستی را جهان دوم نامند
human being ادمی
some one ادمی
human beings ادمی
adamic ادمی
sculptured head پیکره سر ادمی
human kind جنس ادمی
the outward man جامه یا تن ادمی
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
wise guy ادمی که خود را داناپندارد
irrepressible joy ادمی که نتوان جلواوراگرفت
lackbrain ادمی تهی مغز
scaremongers ادمی که ایجادوحشت بیموردکند
scaremonger ادمی که ایجادوحشت بیموردکند
you are a nice person عجب ادمی هستید
atlases فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlas فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
ne'er do well ادمی که امیدبهبودی برایش نیست
lycanthrope ادمی که بشکل گرگ درامده باشد
playgoer ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
amputee ادمی که دست یا پا و یا عضودیگرش قطع شده باشد
amputees ادمی که دست یا پا و یا عضودیگرش قطع شده باشد
point of honour موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
monogenism عقیده باینکه همه تژادهای ادمی از یک تخم هستند
kenosis اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
poeeping tom ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
in this matter دراین امر
in this connextion دراین زمینه
in this p case دراین موردبخصوص
In this case ( instance) . دراین مورد
of late دراین روزها
hither and thither <idiom> دراین سو وآن سو
hereabout دراین حدود
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
In this day and age. دراین دور وزمان
herein named نامبرده دراین نامه
there دراین موضوع انجا
On this holy month. دراین روز مبارک
In this holy month. دراین ماه مبارک
He talked in this connection (vein). دراین زمینه صحبت کرد
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
in the last fortnight دراین پانزده روز گذشته
of late years دراین چند سال گذشته
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
All the expenses. دراین عکس خوب افتادید
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
In this day and age. دراین سال وزمانه ( امروزه )
he is an a. on that سخن او دراین باره است
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Did you make any profit in this deal ? آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
Did you get anything out of this deal ? دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
How many people live here ? چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
I'll give you that [much] . دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
We have no vacant position ( opening ) in this company . دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
It this case , the purpose has been defeated . دراین مورد نقض غرض شده است
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
an irrepressible person نتوان از او جلوگیری کرد ادمی که نتوان جلوی او راگرفت
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
he is an incarnate fiend دیوی است که بصورت ادمی در امده است
vale جهان
worlds جهان
world جهان
vales جهان
macrocosm جهان
macrocosms جهان
universe جهان
pub میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pubs میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
open universe جهان باز
demiurge جهان افرین
inanimate nature جهان جمادات
the invisible جهان ناپدید
the future جهان اینده
worldwide در سرتاسر جهان
earthling ساکن جهان
the invisible world جهان ناپدید
this world of ours این جهان ما
the whole world سراسر جهان
the vanity of the world پوچی جهان
first world جهان اول
filmdom جهان سینما
faerie جهان پریان
the old world جهان کهنه
expansion of universe انبساط جهان
the next world جهان اینده
the lower world جهان پایین
the lower regions جهان مردگان
world creating جهان افرین
creator the world جهان افرین
nether world جهان پایین
free world جهان ازاد
screenland جهان سینما
animals kingdom جهان جانوران
animal kingdom جهان جانوران
all the world over در سراسر جهان
all over the world در سراسر جهان
orrery جهان نما
outworld جهان بیرونی
nether world این جهان
mineral kingdom جهان جمادات
infinite universe جهان باز
infinite universe جهان نامتناهی
internationalist جهان گرا
cosmorama جهان نما
cosmography شرح جهان
finite universe جهان متناهی
finite universe جهان بسته
closed universe جهان متناهی
closed universe جهان بسته
peregrinator جهان گرد
worldly wise جهان دیده
world test ازمون جهان
world view جهان بینی
Christendom جهان مسیحیت
christenings جهان مسیحیت
universe جهان کیهان
microcosm جهان کوچک
nether world جهان اینده
underworld زیرین جهان
microcosm جهان کهین
microcosms جهان کوچک
microcosms جهان کهین
Third World جهان سوم
worldly-wise جهان دیده
world power جهان نیرو
worldview جهان بینی
panorama جهان نما
universe of system جهان سیستم
panoramas جهان نما
creator of the world جهان آفرین
weltanschauung جهان بینی
georama جهان نمای پوک
all over the world در همه جای جهان
oscillating universe جهان نوسان کننده
to be born چشم به جهان گشودن
aboral دورترین نقطه از جهان
outward things جهان برونی یا فاهر
in ancient times در اوقات جهان باستانی
vales زمین جهان خاکی
vale زمین جهان خاکی
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
extramundane بیرون از جهان یادنیا
intermundane واقع در میان دو جهان
the art of the Ancient world هنر جهان باستان
the Classical World [the Ancient World] جهان باستانی [تاریخ]
Antiquity جهان باستانی [تاریخ]
atlas کتاب نقشهء جهان
atlases کتاب نقشهء جهان
mundane affairs کارهای این جهان
under the sun در جهان در زیر افتاب
demimonde جهان زنان هرجایی
ultramundane ماورا جهان ماوراگیتی
superlunary بیرون از این جهان
peregrination جهان گردی دربدری
the church militant قاطبه مسیحیان جهان
the back of beyond دورترین گوشه جهان
supramundane مافوق این جهان
superlunar بیرون ازاین جهان
peregrinations جهان گردی دربدری
superempirical خارج از جهان مادی
the world and its fullness جهان وهرچه دراوهست
the world is transitory جهان ناپایدار است
theseven wonders of the world عجایب هفتگانه جهان
planisphere جهان نمای مسطح
third world countries کشورهای جهان سوم
third world economies اقتصاد کشورهای جهان سوم
antemundane مربوط به پیش از افرینش جهان
the lower world جهان مردگان عالم اسوات
to know what's what ازچیزهاوکارهای جهان اگاه بودن
transcendentalism فلسفه خارج جهان مادی
world wide مشهور جهان متداول درهمه جا
demiurgeous وابسته به جهان افرین یااهریمن
demiurgic وابسته به جهان افرین یااهریمن
in a battle for world domination مبارزه برای سلطه جهان
he passed hence این جهان را بدرود گفت
the whole world همه دنیا تمامی جهان
ecumenic وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com