English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English Persian
spats زنگار کوتاه برای کفش زنگار
Other Matches
iridescence زنگار
boot hose زنگار
galligaskins زنگار
gamashes زنگار
verdigris زنگار
verdigris زنگار مس
patine زنگار
rusted زنگار
rusts زنگار
legging زنگار
rust زنگار
leggin زنگار
patina زنگار
patinated زنگار گرفته
blight زنگار افت
spatterdashes زنگار گل گیر
blights زنگار افت
blighting زنگار افت
gambado زنگار یا پا پیچ سوارکاری
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
in the short term <adv.> برای دوره کوتاه مدت
lanyards طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
change up جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
lanyard طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
short ski اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
fast حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasted حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fastest حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fasts حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
short iron چوبهای شماره 7 و 8 و 9گلف برای ضربههای کوتاه
painter طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
painters طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
clicks صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
floo floo تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
flu flu تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
click صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
mooring penant طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
typhoon نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoons نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
pre fetch دستورات CPU ذخیره شده در صف کوتاه موقت پیش از پردازش برای افزایش سرعت اجرا
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
straddle trench خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
trick ski اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
tapes پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tape پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
stubs تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
stop and go پاس با دویدن گیرنده توپ به جلو و توقف کوتاه و دوباره به جلو برای پاس بلند
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
pre دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre- دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
axle stub اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
stunts کوتاه
little کوتاه
of short duration کوتاه
dwarfish کوتاه
shorter کوتاه
stunting کوتاه
low کوتاه
down کوتاه
shortest کوتاه
miniatures کوتاه
puny قد کوتاه
concise <adj.> کوتاه
curt <adj.> کوتاه
stocky کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
short <adj.> کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
stockiest کوتاه
concise کوتاه
dumpy کوتاه
scut دم کوتاه
stockier کوتاه
pigmy قد کوتاه
bas relif کوتاه
short کوتاه
pigmies کوتاه
pygmy قد کوتاه
miniature کوتاه
pygmy کوتاه
pygmies قد کوتاه
pigmies قد کوتاه
curtal کوتاه
pygmies کوتاه
synoptic کوتاه
stunt کوتاه
succinct کوتاه
liliputian قد کوتاه
pigmy کوتاه
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
short-circuits اتصال کوتاه
space زمان کوتاه
short-term کوتاه مدت
short-wave موج کوتاه
catnap چرت کوتاه
drop in <idiom> دیدار کوتاه
shuffle گام کوتاه
conte داستان کوتاه
spaces زمان کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
novelettes داستان کوتاه
catnapping چرت کوتاه
catnapped چرت کوتاه
piaffer یورتمه کوتاه
curt کوتاه ومختصر
abridge کوتاه کردن
shortwave موج کوتاه
whiffet سوت یا پف کوتاه
idyl چکامه کوتاه
reef کوتاه کردن
short haul خط سیر کوتاه
reefs کوتاه کردن
short-haul خط سیر کوتاه
truncation کوتاه سازی
shuffled گام کوتاه
shuffles گام کوتاه
novelet داستان کوتاه
novella رمان کوتاه
unabridged کوتاه نشده
simply stated به بیان کوتاه
truncheon چماق کوتاه
short period دوره کوتاه
one track کوتاه فکر
truncheons چماق کوتاه
short range کوتاه مدت
short-range کوتاه مدت
narrow minded کوتاه نظر
bas relief برجسته کوتاه
shuffling گام کوتاه
idyl قصیده کوتاه
short stories داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
bas-reliefs برجسته کوتاه
novelette داستان کوتاه
term paper رساله کوتاه
morello گیلاس دم کوتاه
short precision دقت کوتاه
draw in کوتاه شدن
bas-relief برجسته کوتاه
punched کوتاه قطور
short wave موج کوتاه
strop طناب کوتاه
racks چهارنعل کوتاه
pigmies ادم کوتاه قد
racked چهارنعل کوتاه
rack چهارنعل کوتاه
pygmies ادم کوتاه قد
pygmy ادم کوتاه قد
let us be brief کوتاه کنیم
cutty sark دامن کوتاه
manikin ادم کوتاه قد
abbreviated کوتاه شده
to look in کوتاه کردن
to cut short کوتاه کردن
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
intrim کوتاه مدت
to fall short کوتاه امدن
abbreviating کوتاه کردن
low کوتاه دون
wracks چهارنعل کوتاه
poops صدای کوتاه
short burst رگبار کوتاه
short brittle شکننده- کوتاه
stichomythia مکالمات کوتاه
jog trot یورتمه کوتاه
short blast سوت کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com