Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
interlocutress |
زنی که طرف گفتگو باشد |
|
|
Other Matches |
|
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
talks |
گفتگو |
tractarian |
گفتگو |
dialog |
گفتگو |
chitchat |
گفتگو |
parlance |
گفتگو |
talked |
گفتگو |
talk |
گفتگو |
chit-chat |
گفتگو |
chit chat |
گفتگو |
indisputable |
بی گفتگو |
negotiation |
گفتگو ها |
negotiations |
گفتگو |
conversations |
گفتگو |
conversation |
گفتگو |
colloquy |
گفتگو |
colloquies |
گفتگو |
negotiations |
گفتگو ها |
parle |
گفتگو |
discussions |
گفتگو |
discussion |
گفتگو |
negotiation |
گفتگو |
conversed |
گفتگو |
converses |
گفتگو |
conversing |
گفتگو |
converse |
گفتگو |
hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
debatable |
قابل گفتگو |
speak |
گفتگو کردن |
interlocutress |
طرف گفتگو |
intertalk |
گفتگو کردن |
conference |
گفتگو مذاکره |
negotiates |
گفتگو کردن |
negotiated |
گفتگو کردن |
negotiate |
گفتگو کردن |
out of one's shell <idiom> |
گفتگو دوستانه |
speaks |
گفتگو کردن |
conferences |
گفتگو مذاکره |
discuss |
گفتگو کردن |
monology |
گفتگو باخود |
dialogues |
گفتگو صحبت |
dialogue |
گفتگو صحبت |
tractate |
بحث گفتگو |
to make overtures |
گفتگو اغازکردن |
to talk [to] |
گفتگو کردن [با] |
discussion |
گفتگو منافره |
discussions |
گفتگو منافره |
negotiating |
گفتگو کردن |
debate |
گفتگو کردن |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
to toughen one's tone |
در گفتگو سخت شدن |
soliloquize |
باخود گفتگو کردن |
upsetting conversation |
گفتگو ناراحت کننده |
negotiatory |
مبنی بر معامله یا گفتگو |
mimes |
تقلید نمایش بدون گفتگو |
lambency |
ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم |
to have an i. with any one |
باکسی دیدار و گفتگو کردن |
palor |
اطاق برای گفتگو خصوصی |
miming |
تقلید نمایش بدون گفتگو |
mime |
تقلید نمایش بدون گفتگو |
treater |
مذاکره کننده طرف گفتگو |
mimed |
تقلید نمایش بدون گفتگو |
chime in <idiom> |
ملحق شدن (آهنگ یا گفتگو) |
shoptald |
گفتگو درباره وضع کسب |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
communing |
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن |
collogue |
توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن |
to off negotiations |
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن |
communes |
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن |
to negotiate for something |
گفتگو و معامله کردن برای چیزی |
commune |
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن |
communed |
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن |
locutory |
تالاریا اطاق گفتگو در خانقاه راهبان |
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] |
گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی] |
soliloquies |
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری |
soliloquy |
گفتگو با خود نمایش یا مقاله یا سخنرانی یکنفری |
to talk something over with somebody |
با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
photomagnetism |
شاخهای از فیزیک که ازرابطه مقناطیس بروشنایی گفتگو میکند |
pediatrics or pae |
شاخهای از علم طب که ازبهداشت و ناخوشیهای کودکان گفتگو میکند |
wellŠsuppose it is so |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
aeromedicine |
قسمتی از طب که دربارهء بیماریها و اختلالات ناشی از پرواز گفتگو میکند |
Zel-i Sultan vase |
طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.] |
karachoph design |
لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.] |
counsels |
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود |
counsel |
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود |
counseled |
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود |
counselled |
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود |
counselling |
در CL به bariester ها و در موقع گفتگو از موکلین ایشان یاsolicitor مربوط به انها گفته میشود |
ideology |
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد |
ideologies |
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
rool crush |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
sass |
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن |
shaggy ugs |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
arguing |
گفتگو کردن مشاجره کردن |
discussing |
مطرح کردن گفتگو کردن |
argues |
گفتگو کردن مشاجره کردن |
argued |
گفتگو کردن مشاجره کردن |
discusses |
مطرح کردن گفتگو کردن |
argue |
گفتگو کردن مشاجره کردن |
discussed |
مطرح کردن گفتگو کردن |
discuss |
مطرح کردن گفتگو کردن |
armistise |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
gini coefficient |
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست |
approaches |
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب |
approached |
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب |
approach |
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب |
reflexively |
باشد |
incomplete flower |
کم باشد |
Benedictine |
باشد |
custom's declaration |
باشد |
at the owner's risk |
باشد |
admissibly |
باشد |
any old thing |
هر چه باشد |
admissibleness |
باشد |
Benedictines |
باشد |
some one or other |
هر کس باشد |
at most |
خیلی باشد |
whencesoever |
از هرجا که باشد |
whoso |
هر شخصی که باشد |
whosoever |
هر شخصی که باشد |
worksheet |
ی داشته باشد |
beit so |
چنین باشد |
be it so |
چنین باشد |
keep your peck up |
دل داشته باشد |
over crowding |
بیشتر باشد |
let it be |
بگذارید باشد |
let it remain as it is |
بگذارید باشد |
coute que coute |
بهربهاکه باشد |
stet |
بگذارید باشد |
if any |
اگر باشد |
quantum sufficit |
چندان که بس باشد |
if he be |
اگر او باشد |
hydroxide |
داشته باشد |
brilliantly |
چنانکه برجسته باشد |
strays |
که متوقف نشده باشد |
i girder |
تیری که بشکل ) باشد |
stray |
که متوقف نشده باشد |
i beam or i beam |
تیری که به شکل ) باشد |
library edition |
چاپی که درخودکتابخانه باشد |
as the case may be |
تاچه مورد باشد |
pterygium |
گلبرگی که مانندبال باشد |
how difficult soever it may be |
هر قدر سخت باشد |
straying |
که متوقف نشده باشد |
medially |
چنانکه درمیان باشد |
HTTPD |
تصدیق و جستجو باشد |
meetly |
چنانکه در خور باشد |
culpably |
چنانکه سزاوارسرزنش باشد |
he wished to be private |
می خواست در خلوت باشد |
if need be |
اگر لازم باشد |
by all means |
بهر قیمت که باشد |
if necessary |
اگر لازم باشد |
inoffensively |
بی انکه زننده باشد |
if i find an opportunity |
اگر مجالی باشد |
if any |
اگر داشته باشد |
inviolably |
چنانکه سزاوارحرمت باشد |
flocculence |
یا دسته پشم باشد |
kentish fire |
که نشانه نفاق ..باشد |
he must have gone |
باید رفته باشد |
caryatid |
ستونی که مجسمه زن باشد |
at f. |
منتهی خیلی باشد |
at any price |
بهر قسمت که باشد |
at all events |
بهر وسیله که باشد |
shepherdesses |
شبان کلیسا که زن باشد |
shepherdess |
شبان کلیسا که زن باشد |
theonomy |
کشوری که خداپادشاه ان باشد |
that depends |
تا چه شرایطی درکار باشد |
steady as you go |
راه ثابت باشد |
well and good |
باشد چه ضرر دارد |
perhaps so |
شاید چنین باشد |
out of range |
که خارج از حد سیستم باشد |
Mark my words . Remember what I told you . |
یادت باشد چه گفتم |
pitfully |
چنانکه سزاوارنکوهش باشد |
riparian |
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد |
Mind the step! |
حواست به پله باشد! |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
shell back |
دریانوردی که از خط استواگذشته باشد |
rain or shine |
چه باران باشد چه آفتاب |
Keep your mind on your work. |
حواست بکارت باشد |
You neednt worry . Dont bother your head. |
خیالت راحت باشد |
layers |
ل تصحیح خطا باشد |
layer |
ل تصحیح خطا باشد |
May his soull live in peace. |
روحش شاد باشد |
granitic water |
ابی که ازخاک خارادارامده باشد |
gynaecocracy |
حکومتی که دردست اناث باشد |
frothily |
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد |
syngraph |
تنظیم کنندگان رسیده باشد |
i shoudel hardly think so |
گمان نمیکنم اینطور باشد |