Dictiornary-Farsi | زن عاشق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 57 (6 milliseconds)
English	Persian
inamorata	زن عاشق


Search result with all words

adore	عاشق شدن
adored	عاشق شدن
adores	عاشق شدن
adoring	عاشق شدن
narcissus	جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
love	عشق داشتن عاشق بودن
loved	عشق داشتن عاشق بودن
loves	عشق داشتن عاشق بودن
kleptomaniac	عاشق سرقت
kleptomaniacs	عاشق سرقت
amorous	عاشق
lover	عاشق
lovers	عاشق
adorer	ستایش کننده عاشق
aegisthus	فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
amative	عاشق پیشه
amonrist	عاشق
inamorato	عاشق
amorist	عاشق
amorist	عاشق پیشه
bibliophile	کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
f. of books	عاشق کتاب
fall in love with	عاشق شدن به
goo goo	عاشق
leman	عاشق
love some	عاشق
loveerless	بی عاشق
lovelorn	عاشق دلخسته غمزده عشق
lover like	عاشق وار
narcissist	عاشق خود
paramour	عاشق معشوقه
philharmonic	عاشق موسیقی
philobiblic	عاشق کتاب
plighted lovers	دو تن عاشق ومعشوق
shutterbug	عاشق عکاسی
stagestruck	عاشق صحنه نمایش
swain	عاشق
to be in love	عاشق بودن
to fall in love with a woman	بزنی عاشق شدن
to fall in love with a woman	عاشق زنی شدن
stage-struck	عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
To fall in love at first sight.	بانگاه اول عاشق شدن
To fall in love (with someone).	عاشق شدن
She loves to have a lot of doges .	عاشق اینست که سگ نگاهدارد
He doesnt do it for our black eyes.	عاشق چشم وابروی ماکه نیست
fall for <idiom>	خیلی عاشق بودن
fall in love with <idiom>	عاشق کسی شدن
side with <idiom>	عاشق چیزی بودن
stuck on <idiom>	دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
sweet on <idiom>	عاشق کسی شدن
in love <idiom>	عاشق شدن
in love - engaged - married	عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
head over heel in love <idiom>	یک دل نه صد دل عاشق شدن
to fall in love [with somebody]	عاشق [کسی] شدن
outdoorsy <adj.>	عاشق هوای آزاد
to turn somebody's head <idiom>	کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
Partial phrase not found.


Recent search history

Contact | Terms | Privacy