Total search result: 119 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
laywoman |
زن غیر روحانی |
|
|
Search result with all words |
|
hierarchies |
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ |
hierarchies |
حکومت ودرجه بندی سران روحانی |
hierarchy |
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ |
hierarchy |
حکومت ودرجه بندی سران روحانی |
clergyman |
روحانی |
clergymen |
روحانی |
ethereal |
روحانی |
charisma |
جذبه روحانی |
regenerate |
زندگی تازه و روحانی یافته |
regenerated |
زندگی تازه و روحانی یافته |
regenerates |
زندگی تازه و روحانی یافته |
regenerating |
زندگی تازه و روحانی یافته |
lay |
غیر روحانی |
lays |
غیر روحانی |
presbyteries |
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند |
presbytery |
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند |
padre |
پدر روحانی |
padres |
پدر روحانی |
apostle |
عالیترین مرجع روحانی |
apostles |
عالیترین مرجع روحانی |
totem |
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند |
totems |
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند |
hymn |
سرود روحانی |
hymns |
سرود روحانی |
priest |
روحانی کشیشی کردن |
priests |
روحانی کشیشی کردن |
secularised |
غیر روحانی کردن |
secularises |
غیر روحانی کردن |
secularising |
غیر روحانی کردن |
secularize |
غیر روحانی کردن |
secularized |
غیر روحانی کردن |
secularizes |
غیر روحانی کردن |
secularizing |
غیر روحانی کردن |
psalm |
سرود روحانی سرود |
psalms |
سرود روحانی سرود |
heaven |
خدا عالم روحانی |
heavens |
خدا عالم روحانی |
reborn |
تغییر حالت روحانی یافته |
godchild |
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید |
godchildren |
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید |
spiritual |
روحانی معنوی |
spiritual |
غیر مادی بطور روحانی |
spiritual |
روحانی |
layman |
شخص غیر روحانی |
laymen |
شخص غیر روحانی |
rapture |
شعف وخلسه روحانی |
rapture |
وجد روحانی ربایش |
raptures |
شعف وخلسه روحانی |
raptures |
وجد روحانی ربایش |
religious |
تارک دنیا روحانی |
spirituality |
عالم روحانی |
laity |
مردم غیر روحانی ناشی |
spiritualist |
روحانی |
spiritualists |
روحانی |
herdsman |
روحانی |
herdsmen |
روحانی |
heavenly |
روحانی |
perdition |
مرگ روحانی |
godmother |
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی |
godmothers |
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی |
spiritually |
روحانی |
temporal |
غیر روحانی |
pastor |
پیشوای روحانی |
pastors |
پیشوای روحانی |
unworldly |
روحانی |
sacred |
روحانی |
anagogic |
روحانی |
charism |
عطیه الهی جذبه روحانی |
copartnership |
ردای روحانی |
deconsecrate |
غیر روحانی کردن |
defrock |
خلع کسوت روحانی کردن |
despiritualize |
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن |
disfrock |
ازکسوت روحانی خارج شدن |
etherealize |
روحانی کردن |
etherean |
روحانی |
gnosis |
دانش رازهای روحانی عرفان |
gnostic |
دارای اسرار روحانی نهانی |
gnosticism |
فلسفه عرفانی یا روحانی |
heavenliness |
روحانی الوهیت |
hiearchic |
وابسته به سران روحانی |
hierarch |
رئیس روحانی |
imposition of hands |
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی |
impropriate |
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن |
inquisitional |
وابسته به دادگاه روحانی |
laicism |
غیر روحانی بودن |
laicize |
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن |
lay deacon |
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند |
limitarian |
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت |
major seminary |
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک |
marabou |
روحانی |
marabout |
روحانی |
minor order |
صفوف روحانی پایین درجه |
officiant |
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی |
pastorate |
پیشوایی روحانی |
pater |
پدر روحانی |
pneumatology |
مبحث موجودات روحانی |
prelacy |
حکومت روحانی |
primate of all england |
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست |
procuratrix |
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند |
residentiary |
روحانی مقیم |
Other Matches |
|
sederunt |
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی |
unwordly |
روحانی |
unfrocked |
روحانی |
spiritualize |
روحانی کردن |
spirilual nutriment |
غذای روحانی |
secular songs |
سرودهای غیر روحانی |
goddaughter |
دختر خواندهی روحانی |
goddaughters |
دختر خواندهی روحانی |
twice born |
تولدتازه روحانی یافته |
subdeacon |
معاون گماشته روحانی |
spirituous |
دارای حالت روحانی |
spiritualization |
جنبه روحانی دادن به |
unfrock |
از کسوت روحانی خارج شدن |
revest |
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن |
simony |
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی |
to take orders |
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن |
churchwardens |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |
churchwarden |
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند |