Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (10 milliseconds)
English
Persian
intensity
زیادی
wealth
زیادی
superfluity
زیادی
extra
زیادی
extra-
زیادی
extras
زیادی
superfluous
زیادی
excess
زیادی
excesses
زیادی
greatness
زیادی
muchness
زیادی
unduly
زیادی
profoundly
زیادی
undue
زیادی
immensity
زیادی
abundance
زیادی
surplus
زیادی
surpluses
زیادی
enormousness
زیادی
excessiveness
زیادی
excrescent
زیادی
excrescential
زیادی
extremeness
زیادی
frequentness
زیادی
heaviness
زیادی
hugeness
زیادی
immenseness
زیادی
immoderacy
زیادی
infiniteness
زیادی
inordinacy
زیادی
intenseness
زیادی
nimiety
زیادی
numerousness
زیادی
profoundness
زیادی
profuseness
زیادی
redundance
زیادی
supervacaneous
زیادی
overly
زیادی
Other Matches
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
greatly
به زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
clogs
زیادی پرکردن
interleaf
برگ زیادی
overweight
وزن زیادی
clogged
زیادی پرکردن
distichiasis
مژگان زیادی
inordinateness
زیادی بی اندازگی
exorbitance
زیادی افراط
increscent
زیادی توسعه
riffraff
زیادی توده
for long
مدت زیادی
fuzz ball
گوشت زیادی
gaudery
پیرایههای زیادی
hyperacidity
زیادی اسید
extensiveness
کثرت زیادی
clog
زیادی پرکردن
to a degree
تادرجه زیادی
over production
محصول زیادی
overblance
زیادتی زیادی
outgrowth
گوشت زیادی
largely
تا درجه زیادی
I incurred a heavy loss.
ضرر زیادی کردم
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
odd come short
زیادی باقی مانده
outgrwth
برامدگی گوشت زیادی
over estimation
زیادی درنظر گرفتن
Quite a few people ...
تعداد زیادی
[از مردم]
to shoot one's mouth off
<idiom>
زیادی حرف زدن
No small number of ...
تعداد زیادی
[از مردم]
You have given me too much.
زیاد ( زیادی ) به من دادی
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
redun dantly
بطور زائدیا زیادی
oversale
پیش فروش زیادی
make a bundle
<idiom>
پول زیادی درآوردن
it will not take long
مدت زیادی نمیخواهد
long a go
مدت زیادی پیش
quite a number of people
عده زیادی از مردم
long ago
مدت زیادی پیش
intensity of gravity
شدت با زیادی جاذبه
kajillion
[slang]
تعداد بسیار زیادی
many of them
عده زیادی از انها
make a killing
<idiom>
پول زیادی درآوردن
it was a
مبلغ زیادی بود
so
خیلی باین زیادی
extras
موضوعی که زیادی است
growth
گوشت زیادی تومور
excesses
مقدار زیادی از چیزی
extra
موضوعی که زیادی است
growths
گوشت زیادی تومور
extra-
موضوعی که زیادی است
exairesis
برش اندام زیادی
excess
مقدار زیادی از چیزی
lose one's shirt
<idiom>
پول زیادی را از دست دادن
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
compacts
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
quickly
بدون مصرف زمان زیادی
Suffering many privations .
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacting
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
To go to great expenses .
خرج زیادی را متحمل شدن
I have lost a lot of blood.
خون زیادی از من رفته است
ring bone
استخوان زیادی در بخولق اسب
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
polypus
گوشت زیادی ساقه دار
compact
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacted
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
surplus
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
hyperacid
حاوی مقدار زیادی اسید
much sugar was left
قند زیادی باقی ماند
surpluses
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
it takes much room
فضای زیادی را اشغال میکند
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
A big crowd surged into the streets.
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
To stint . To be cheese - paring .
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
polyposis
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
super numerary
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
surcharge
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
We have two books extra.
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
blue-chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
The bus stop is no distance at all .
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
ladies' men
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
zero
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
zeros
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
zeroes
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
I cant see much difference in them.
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
ladies' man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
normalization
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
hard wheat
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
lady's man
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
trouty
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
digital research inc
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
Tourists have stayed away in droves this summer.
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
HRG
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
slow moving
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
mass meeting
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
eurytherm
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
profound gangrene
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
This dictionary has many examples of how idioms are used .
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
all-rounder
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
big fill
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
resolution
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
resolutions
توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
pointer
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
air mass
جریان تودهء عظیمی از هواکه مسافت زیادی را در سطح زمین طی میکند
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
There are many difference between Persian and English .
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
an athlete's body
[circulation]
can take a lot of punishment.
بدن
[گردش خون]
یک ورزشکار می تواند فشار زیادی را تحمل بکند .
pointers
فایلی از نشانه گرها مربوط به حجم زیادی از داده ذخیره شده
carrying
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carried
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
carries
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
automatic
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
multifunction
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
automatics
توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
VHD
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
retention area
قسمتهایی از دیسک توربین دراطراف ریشه تیغه ها که تحت نیروی زیادی قرار دارند
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
hi res graphics
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
Chad
محصولات زیادی ایجاد شده از سوراخهای پانچ شده در نوار یا کارت
demagnetize
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
clean
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleans
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleaned
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
cleanest
کپی که آماده تایپ است و تغییرات زیادی روی آن اعمال نشده است
highs
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
high
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
highest
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
quercetin
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
threads
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
fdm
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
screens
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screened
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screen
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
screening, screenings
وسیله نمایش که قادر به نمایش اطلاعات زیادی است مثل CRT یا VDU. مراجعه شود به READOUT
extend
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
Borland
شرکت نرم افزاری که زبانهای برنامه نویسی زیادی را توسعه داده است و نیز سیتمهای پایگاه داده ها و برنامههای صفحه گسترده
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
Tahmasb
شاه تهماسب
[پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
fragmentation
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
thrashing
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
frequency
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequencies
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
shoulders
[اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
much of it was good
مقدار زیادی از ان خوب بود خیلیش خوب بود
flower design
طرح افشان گل
[این طرح جلوه ای از طرح لچک ترنج شاه عباسی است با تعداد زیادی گل که در کل متن ترنج خاصی را جلوه گر می سازد.]
countershaft
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com