English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
increscent زیادی توسعه
Search result with all words
Borland شرکت نرم افزاری که زبانهای برنامه نویسی زیادی را توسعه داده است و نیز سیتمهای پایگاه داده ها و برنامههای صفحه گسترده
Other Matches
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhancing در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
enhanced در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhance در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
characteristics of underdeveloping مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
he inherited a large fortune دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
outreach توسعه یافتن توسعه
to a large extent تا حد زیادی
intenseness زیادی
inordinacy زیادی
infiniteness زیادی
overly زیادی
supervacaneous زیادی
superfluous زیادی
extra- زیادی
extras زیادی
profoundness زیادی
profuseness زیادی
numerousness زیادی
nimiety زیادی
redundance زیادی
superfluity زیادی
immoderacy زیادی
immenseness زیادی
excesses زیادی
surplus زیادی
abundance زیادی
immensity زیادی
undue زیادی
greatly به زیادی
profoundly زیادی
unduly زیادی
excess زیادی
surpluses زیادی
hugeness زیادی
heaviness زیادی
frequentness زیادی
extremeness زیادی
greatness زیادی
excrescential زیادی
excrescent زیادی
excessiveness زیادی
enormousness زیادی
muchness زیادی
extra زیادی
intensity زیادی
wealth زیادی
overweight وزن زیادی
exorbitance زیادی افراط
distichiasis مژگان زیادی
fuzz ball گوشت زیادی
gaudery پیرایههای زیادی
hyperacidity زیادی اسید
overblance زیادتی زیادی
inordinateness زیادی بی اندازگی
interleaf برگ زیادی
clogs زیادی پرکردن
for long مدت زیادی
largely تا درجه زیادی
outgrowth گوشت زیادی
clog زیادی پرکردن
clogged زیادی پرکردن
over production محصول زیادی
extensiveness کثرت زیادی
to a degree تادرجه زیادی
riffraff زیادی توده
quite a number of people عده زیادی از مردم
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
intensity of gravity شدت با زیادی جاذبه
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
make a bundle <idiom> پول زیادی درآوردن
exairesis برش اندام زیادی
excess مقدار زیادی از چیزی
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
excesses مقدار زیادی از چیزی
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
to shoot one's mouth off <idiom> زیادی حرف زدن
it was a مبلغ زیادی بود
odd come short زیادی باقی مانده
growth گوشت زیادی تومور
extras موضوعی که زیادی است
You have given me too much. زیاد ( زیادی ) به من دادی
make a killing <idiom> پول زیادی درآوردن
oversale پیش فروش زیادی
go out of one's way <idiom> تلاش زیادی کردن
extra موضوعی که زیادی است
extra- موضوعی که زیادی است
growths گوشت زیادی تومور
so خیلی باین زیادی
over estimation زیادی درنظر گرفتن
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
long a go مدت زیادی پیش
long ago مدت زیادی پیش
many of them عده زیادی از انها
redun dantly بطور زائدیا زیادی
I incurred a heavy loss. ضرر زیادی کردم
outgrwth برامدگی گوشت زیادی
ring bone استخوان زیادی در بخولق اسب
splurge on something <idiom> پول زیادی خرج کردن
lose one's shirt <idiom> پول زیادی را از دست دادن
Suffering many privations . محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
quickly بدون مصرف زمان زیادی
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
I have lost a lot of blood. خون زیادی از من رفته است
To go to great expenses . خرج زیادی را متحمل شدن
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
Do you have an extra pen to lend me? یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
surplus مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
surpluses مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacting چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compacts چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
hyperacid حاوی مقدار زیادی اسید
it takes much room فضای زیادی را اشغال میکند
much sugar was left قند زیادی باقی ماند
it makes a t. difference تفاوت خیلی زیادی نمیکند
compacted چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
polypus گوشت زیادی ساقه دار
enlargement توسعه
promotion توسعه
enlargements توسعه
promotions توسعه
delelopment توسعه
stop go policy توسعه
upgrowth توسعه
outspread توسعه
extension توسعه
enlarge توسعه
extensions توسعه
enlarged توسعه
development توسعه
enlarges توسعه
spread توسعه
increment توسعه
developments توسعه
increments توسعه
amplification توسعه
enlarging توسعه
spreads توسعه
expansion توسعه
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
To stint . To be cheese - paring . گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
to pad a sentence جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
to overdose a patient داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
A big crowd surged into the streets. جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
It seems I am not welcome (wanted) here. مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
surcharges اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
You are sure a dead ringer for muy brother. تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
super numerary نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
polyposis دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
surcharge اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
development policy سیاست توسعه
extensible توسعه پذیر
development plan برنامه توسعه
extending توسعه دادن
boom توسعه عظیم
development time زمان توسعه
extensibility توسعه پذیری
boomed توسعه عظیم
boom توسعه یافتن
exepandable قابل توسعه
economic development توسعه اقتصادی
expandability قابلیت توسعه
to unfold توسعه دادن
expanded , capacity توسعه فرفیت
spreads توسعه دادن
export promotion توسعه صادرات
expandsionism توسعه طلبی
development tools ابزار توسعه
boomed توسعه یافتن
historical development توسعه تاریخی
regional development توسعه منطقهای
regional development توسعه ناحیهای
research and development تحقیق و توسعه
rural development توسعه روستائی
self development توسعه نفس
social development توسعه اجتماعی
technical development توسعه فنی
to open out توسعه دادن
under development دردست توسعه
underdevelopment توسعه نیافتگی
uneven development توسعه نامتوازن
urban renewal توسعه شهری
progation توسعه تکثیر
internal development توسعه داخلی
extend توسعه دادن
expanses بسط و توسعه
expanse بسط و توسعه
monetary expansion توسعه پولی
develops توسعه دادن
develop توسعه دادن
amplification توسعه تقویت
path of expansion مسیر توسعه
pattern of development الگوی توسعه
phasess of development مراحل توسعه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com