English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
harmfulness زیان رسانی
Other Matches
scitovsky double criterion که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
finalization بپایان رسانی
transduction ورا رسانی
photoconductivity نور رسانی
errand پیغام رسانی
purveyance اذوقه رسانی
errands پیغام رسانی
finalization انجام رسانی
fuel injection سوخت رسانی
informatics اطلاع رسانی
electrification برق رسانی
feed pump پمپ سوخت رسانی
information استخبار خبر رسانی
hydraulician عالم به علم اب رسانی
damage density چگالی اسیب رسانی
gunlock وسیله اتش رسانی
fuel supply pump پمپ سوخت رسانی
power supply mains شبکه برق رسانی
power feed cable کابل برق رسانی
fuel supply line لوله سوخت رسانی
compuserve شبکه اصلی اطلاع رسانی
supercharger دستگاه هوا و سوخت رسانی بیشتر
flexible fuel tubing لوله سوخت رسانی قابل انعطاف
civil military action عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
follow through چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
upgrading به روز رسانی [معاوضه قسمتهای قدیمی] [مهندسی]
asis Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
fix داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fixes داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
wash out زیان
prejudices زیان
prejudice زیان
hurtfulness زیان
forfeits زیان
forfeiture زیان
forfeiting زیان
forfeit زیان
ravaging زیان
ravages زیان
ravaged زیان
noxiousness زیان
maleficium زیان
hazarding زیان
hazarded زیان
hazard زیان
scathe زیان
detrime زیان
disservice زیان
drawbacks زیان
drawback زیان
phytobentos ته- زیان
hazards زیان
total losses زیان کل
ravage زیان
ill- زیان
evil زیان
evils زیان
disadvantages زیان
damage زیان
ills زیان
ill زیان
disadvantage زیان
hurting زیان
hurts زیان
lesion زیان
detriment زیان
lesions زیان
injure زیان
injures زیان
injuring زیان
hurt زیان
loss زیان
forfeited زیان
nocuous زیان اور
disserviceable زیان اور
consequential loss زیان تبعی
dead loss زیان ناخالص
actual loss زیان واقعی
cause to sustain a loss زیان رساندن به
derogatory to زیان رساننده
profit and loss سود و زیان
detrimental زیان اور
capital loss زیان سرمایه
perfect loss زیان خالص
malignancy زیان اوری
loss and gain زیان و سود
partial loss زیان جزئی
malefic زیان اور
maleficent زیان اور
operating loss زیان عملیاتی
offense,etc تهاجم زیان
no known loss زیان نامعلوم
nobbeing زیان اور
perfect loss زیان مطلق
perfect loss زیان خاص
evil زیان اور
perniciousness زیان اوری
to suffer [from] زیان دیدن [از]
gain or loss سود یا زیان
evils زیان اور
i am 0 rials out of pocket 05 ریال زیان
incommodity زیان ناراحتی
nocent زیان رسان
deleterious زیان اور
lose زیان کردن
loses زیان کردن
to sustain a loss زیان دیدن
to suffer a loss زیان دیدن
risked احتمال زیان
risk احتمال زیان
to incur a loss زیان دیدن
risking احتمال زیان
to do harm زیان رسانیدن
slaughters به زیان فروختن
slaughtered به زیان فروختن
windfall loss زیان اتفاقی
willful misconduct زیان عمدی
vagrantbenthos ته زیان جنبا
harm زیان ضرر
harms زیان ضرر
suffer زیان دیدن
suffered زیان دیدن
suffers زیان دیدن
slaughter به زیان فروختن
harmed زیان ضرر
risks احتمال زیان
suffring ابتلا زیان
suffering ابتلاء زیان
sufferings ابتلاء زیان
hazardous زیان اور
suicidal زیان اور
noisome زیان بخش
disadvantageous زیان اور
forfeiture زیان ضرر
harming زیان ضرر
actual total loss کل زیان وارده
detrimental زیان بخش
break even بی سود و زیان
pernicious زیان اور
smart money پاداش زیان
lost زیان دیده
sessile benthos ته زیان برجا
suffer loss زیان دیدن
sessile benthos کف زیان برجا
innervation عصب رسانی عصب گیری
perniciously چنانکه زیان اورد
windfall loss زیان باد اورده
pestilently بطور زیان اور
to do somebody harm به کسی زیان رسانیدن
perniciously بطور زیان اور
to sell at a loss بضر یا زیان فروختن
profit and loss account حساب سود و زیان
bad مضر زیان اور
perils بیم زیان مسئولیت
side effect اثر زیان اور
side-effects اثر زیان اور
break even بی سود و زیان شدن
account وضع سود و زیان
indemnify غرامت بیمه زیان
delayed payment penalty زیان دیر کرد
derogatory stipulation شرط زیان اور
peril بیم زیان مسئولیت
risks احتمال زیان یاخطر
ill زیان اور ببدی
risked احتمال زیان و ضرر
ills زیان اور ببدی
ill- زیان اور ببدی
risking احتمال زیان و ضرر
risk احتمال زیان یاخطر
risk احتمال زیان و ضرر
risking احتمال زیان یاخطر
risks احتمال زیان و ضرر
detrimentally بطور زیان اور
noxiously بطور زیان اور
risked احتمال زیان یاخطر
side-effect اثر زیان اور
inimically بطور زیان اور
indemnities جبران زیان بخشودگی
diseconomies عوامل زیان اور
loss statement صورت سود و زیان
malignly بطور زیان اور
destructive competition رقابت زیان اور
prejudicially بطور زیان اور
my losses were great بسیار زیان دیدم
indemnity جبران زیان بخشودگی
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
malignant زیان اور صدمه رسان
impairs زیان رساندن معیوب کردن
marring زیان رساندن معیوب کردن
damage زیان [شوخی] [اصطلاح روزمره]
impair زیان رساندن معیوب کردن
impaired زیان رساندن معیوب کردن
impairing زیان رساندن معیوب کردن
mar زیان رساندن معیوب کردن
marred زیان رساندن معیوب کردن
to run risk پیه زیان یااسیبی رابخودمالیدن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com