Dictiornary-Farsi | زیان رسان تبعیض امیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
prejudicial	زیان رسان تبعیض امیز
prejudicious	زیان رسان تبعیض امیز


Other Matches

nocent	زیان رسان
malignant	زیان اور صدمه رسان
discriminatory	تبعیض امیز
discriminating monopoly	انحصار تبعیض امیز
prejudices	قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
prejudice	قضاوت تبعیض امیز خسارت وضرر
double standard	قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
scitovsky double criterion	که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
rat race	عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory	تهمت امیز اتهام امیز
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
admonitory	نصیحت امیز توبیخ امیز
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز
expostulatory	سرزنش امیز تعرض امیز
antagonistic	خصومت امیز رقابت امیز
suasive	ترغیب امیز تحریک امیز
exhaust in jector	اب رسان
unjust discrimination	تبعیض
prejudice	تبعیض
prejudices	تبعیض
discrimination	تبعیض
pursuivant	نامه رسان
soniferous	صدا رسان
waterworks	دستگاه اب رسان
paper boy	روزنامه رسان
masseuse	پیغام رسان
provisioner	توشه رسان
mails	نامه رسان
mailer	نامه رسان
mail	نامه رسان
paper boys	روزنامه رسان
illative	نتیجه رسان
victualler	خواربار رسان
nobbeing	اسیب رسان
feeding cloth	مایه رسان
feeding cloth	پنبه رسان
pesky	ازار رسان
data medium	داده رسان
purveyor	اذوقه رسان
injurious	اسیب رسان
caterer	اذوقه رسان
mailman	نامه رسان
mailmen	نامه رسان
feeder	توپ رسان
purveyors	اذوقه رسان
sutler	اذوقه رسان
feeders	سوخت رسان
feeders	توپ رسان
feeder	گوی رسان
caterers	اذوقه رسان
carburator	سوخت رسان
feeders	گوی رسان
deleterious	اسیب رسان
feeder	سوخت رسان
acid freeder	اسید رسان
racism	تبعیض نژادی
prejudice	تبعیض کردن
discrimination	تبعیض کردن
unjust discrimination	تبعیض کردن
indiscrimination	عدم تبعیض
prejudices	تبعیض کردن
sex discrimination	تبعیض جنسی
sexism	تبعیض جنسی
segregation	تبعیض نژادی
rate discrimination	تبعیض نرخ
discriminator	قائل به تبعیض
racial discrimination	تبعیض نژادی
unbiased	بدون تبعیض
price discrimination	تبعیض قیمت
prompt book	نسخه سخن رسان
productive of annoyance	زحمت رسان ازارنده
silent partner	شریک سرمایه رسان
letter carrier	نامه رسان پستچی
feeder vessel	کشتی سوخت رسان
informants	خبر رسان مخبر
informers	خبر رسان کاراگاه
post	نامه رسان پستچی
informer	خبر رسان کاراگاه
sleeping partner	شریک سرمایه رسان
sleeping partners	شریک سرمایه رسان
posts	نامه رسان پستچی
posted	نامه رسان پستچی
post-	نامه رسان پستچی
intelligencer	خبر رسان جاسوس
informant	خبر رسان مخبر
discriminative	وابسته به تبعیض یا تمیز
discriminate	تبعیض قائل شدن
indiscriminate	ناشی از عدم تبعیض
forejudge	تبعیض قائل شدن
forjudge	تبعیض قائل شدن
price discriminating monopoly	انحصار تبعیض قیمت
discriminated	تبعیض قائل شدن
option of contract invalid in part	خیار تبعیض صفقه
discriminates	تبعیض قائل شدن
perfect price discrimination	تبعیض قیمت کامل
unprejudiced	بدون تبعیض یا طرفداری
prompt box	جای سخن رسان یا سوفلور
illation	نتیجه رسان منتج شونده
evangelists	صاحب انجیل مژده رسان
evangelist	صاحب انجیل مژده رسان
segregating	تبعیض نژادی قائل شدن
segregates	تبعیض نژادی قائل شدن
segregate	تبعیض نژادی قائل شدن
discriminate against someone	نسبت به کسی تبعیض کردن
preference	تبعیض متقلبانه بین غرماء
preferences	تبعیض متقلبانه بین غرماء
postboy	چاپار چابک سوار نامه رسان
biases	تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
to tread on somebody's foot <idiom>	برای کسی تبعیض قائل شدن
without distinction of sex	بدون تبعیض جنسی اززن ومرد
bias	تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
dumping	سیاست تبعیض قیمت در تجارت بین الملل
stratotanker	نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
anti dumping	مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
prepossess	تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
ills	زیان
hurts	زیان
hurtfulness	زیان
evils	زیان
wash out	زیان
drawbacks	زیان
drawback	زیان
hazarded	زیان
loss	زیان
prejudices	زیان
disadvantage	زیان
ill-	زیان
ravages	زیان
ill	زیان
disservice	زیان
detrime	زیان
scathe	زیان
disadvantages	زیان
evil	زیان
injuring	زیان
hurt	زیان
hurting	زیان
hazarding	زیان
detriment	زیان
prejudice	زیان
forfeiting	زیان
maleficium	زیان
lesion	زیان
phytobentos	ته- زیان
lesions	زیان
injure	زیان
injures	زیان
noxiousness	زیان
ravage	زیان
ravaged	زیان
ravaging	زیان
forfeiture	زیان
forfeit	زیان
total losses	زیان کل
forfeited	زیان
damage	زیان
hazard	زیان
hazards	زیان
forfeits	زیان
consequential loss	زیان تبعی
forfeiture	زیان ضرر
suffered	زیان دیدن
suffering	ابتلاء زیان
disadvantageous	زیان اور
sufferings	ابتلاء زیان
malignancy	زیان اوری
harming	زیان ضرر
harms	زیان ضرر
dead loss	زیان ناخالص
suffers	زیان دیدن
cause to sustain a loss	زیان رساندن به
smart money	پاداش زیان
capital loss	زیان سرمایه
actual total loss	کل زیان وارده
evils	زیان اور
actual loss	زیان واقعی
evil	زیان اور
suffer	زیان دیدن
deleterious	زیان اور
harm	زیان ضرر
break even	بی سود و زیان
sessile benthos	کف زیان برجا
perfect loss	زیان خاص
perfect loss	زیان مطلق
partial loss	زیان جزئی
operating loss	زیان عملیاتی
offense,etc	تهاجم زیان
vagrantbenthos	ته زیان جنبا
nobbeing	زیان اور
no known loss	زیان نامعلوم
risk	احتمال زیان
maleficent	زیان اور
perfect loss	زیان خالص
harmed	زیان ضرر
perniciousness	زیان اوری
suffer loss	زیان دیدن
suffring	ابتلا زیان
to do harm	زیان رسانیدن