Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
rear takedown with outside singleleg byl
زیریک خم میانکوب همراه بااقل ازچپ
Other Matches
rear takedown with single leg tackel
میانکوب
rear takedown with single leg tackel
زیریک خم
rear takedown with outside leg tackle
زیریک خم
rear takedown with inside singleleg & kn
زیریک خم اقل از راست
rear takedown with outside leg tackle
گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
attribute
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributes
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
peer to peer network
شبکه همراه به همراه
accompanying
همراه
comrade
همراه
mid
همراه با
to fight with the enemy
همراه = با
bundled
همراه
accompanied by
همراه
non concurrent
نا همراه
comrades
همراه
in company with
همراه
company
همراه
acologte
همراه
companies
همراه
concomitant
همراه
on
همراه
mid-
همراه با
secondary planet
همراه
participants
همراه
attendants
همراه
along
همراه
participant
همراه
attendant
همراه
accompany
همراه بودن
spasmodically
همراه با انقباضات
accompanied
همراه بودن
spasmodic
همراه با انقباضات
attends
همراه بودن
accompanies
همراه بودن
attending
همراه بودن
escort
همراه بدرقه
escorted
همراه بدرقه
escorting
همراه بدرقه
escorts
همراه بدرقه
attend
همراه بودن
fraught
دارا همراه
indiental music
موزیک همراه
to come along
همراه امدن
to keep company with
همراه بودن با
unbundled
غیر همراه
Accompanied by. Together with .
به اتفاق (همراه )
on one's coat-tails
<idiom>
همراه کس دیگر
to go along
همراه شدن
sick headache
سردرد همراه با
good luck to you
خدا به همراه
accommpanying element
عنصر همراه
accompanier
همراه مصاحب
accompanying cargo
بار همراه
accompanying fire
اتش همراه
accompanying sound
صدای همراه
associated sound
صدای همراه
accompanying supplies
تدارکات همراه
bon voyage
خدا به همراه
come along with me
همراه من بیائید
compeer
قرین همراه
door bundle
بار همراه
go along
همراه رفتن
to accompany
همراه شدن
convoys
همراه رفتن
convoy
همراه رفتن
companion
همراه همدم
unaccompanied
بدون همراه
bitumen macadam
سنگریزی همراه با قیر
bundled software
نرم افزار همراه
Bring your friend along.
دوستت را همراه بیاور
wave off
فرود همراه با سایش
amaurotic idiocy
کانایی همراه با نابینایی
corps artillery
توپخانه همراه سپاه
savate
بوکس همراه با لگد
japko chagi
ضربه پا همراه گرفتن پا
ice storm
طوفان همراه باتگرگ
participative
انبازی کننده همراه
kick boxing
بوکس همراه با لگد
typhoon
توفان همراه با باران
to carry a watch
ساعت همراه داشتن
herewith
همراه این نامه
attendant
همراه نگهبان کشیک
to go along
همراه کسی رفتن
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
attendants
همراه نگهبان کشیک
typhoons
توفان همراه با باران
to accompany
همراه کسی رفتن
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
aerial cartwheel
مارپیچ همراه با پرش وچرخش
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
company
گروهان همراه کسی رفتن
door bundle
بار پرتابی همراه با چترباز
dysuria
ادرار همراه با سوزش واشکال
companies
گروهان همراه کسی رفتن
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
grand mal
صرع همراه با تشنج وغش
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
to call on the cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
Goods to declare
همراه داشتن کالاهای گمرکی
Nothing to declare
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
RIFF
ماده بزرگ همراه ID RIFF.
thundershower
رگبار همراه با رعد وبرق
to bid a persong
به کسی خدابه همراه گفتن
to go along
همراه رفتن همراهی کردن
hit it off with someone
<idiom>
بهترین همراه با کسی داشتن
I have nothing to declare.
کالای گمرکی همراه ندارم.
thunderstorm
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
thunderstorms
توفان همراه بااذرخش وصاعقه
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
indiental music
ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
sobbed
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
ballet
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sobbing
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobs
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sob
همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
real number
عددی که با بخش کسری همراه است .
oxidative phosphorylation
فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
multidimensional
تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
coloratura
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
coloraturas
خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
Do you have nothing to declare?
آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
knobstick
کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
joint product offer
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
callithump
رژه پر سروصدایی همراه باکرنا و بوق
ballets
اسکی همراه با موسیقی وحرکات اکروباتیک
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
desks
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
cantata
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
milk leg
ورم پای نوزاد همراه با دردبهنگام زایمان
do
[verb]
روی
[فعلی که همراه می آید]
تکیه میکند
fortis
دارای تلفظ شدید همراه بابازدم قوی
desk
میز نوشتن در شرکت معمولاگ همراه با رسام ها
cantatas
شعری که با اوازیکنفری همراه موسیقی خوانده شود
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
conditorium
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditivum
[مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
share
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shared
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
shares
استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
squire of dames
کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
blizzards
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
slapstick
نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
repeating key
روش رمزی که همراه با تکرار یک کلید رمز میباشد
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bundled software
نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
best rate of climb speed
سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
camp followers
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
blizzard
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
user
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
users
متن همراه یک برنامه که به کاربر کمک میکند در اجرای آن
camp follower
اشخاص غیر نظامی که همراه قشون حرکت میکنند
creptation
تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
process
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
processes
ورودی کامپیوتری , توابع خروجی , CPU به همراه حاقظه برنامه
to play gooseberry
همراه دونفرعاشق ومعشوق راه افتادن وموی دماغ انهاشدن)
female
استدلالی به همراه سوکتهایی که سوزنهای اتصال نری وارد آن می شوند
attachment
فایل نام دارای که همراه یک پیامیست الکترونیکی ارسال میشود
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
wires
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
crabs
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
pinout
شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
crab
پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
break-dancing
گونهای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخشهای تند
wire
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
record
لیست فیلدهایی که رکوردرا تشکیل می دهند با هم همراه طول ونوع داده انها
acid house
نوعی موسیقی رقص کهاصولا با استفاده از مواد مخدر توهمزا همراه است
cist
[قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
multimedia
کامپیوتری که میتواند برنامههای چند رسانهای را اجرا کند. به همراه کارت صدا
table
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tables
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
SIMD
معماری کامپیوتر موازی که تعدادی ACU و باس داده به همراه یک واحد کنترا دارد
tabling
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
tabled
لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
covering letter
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
IBM
کامپیوتر شخصی بر پایه IBM PC ولی به همراه درایو دیسک سخت داخلی و باس ISA
covering letters
نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
technical escort
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
full
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
documented
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
document
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
documenting
1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
fullest
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com