Dictiornary-Farsi | زیر یک خم از مچ پا با حالت بزکش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
front takedown with outside single leg	زیر یک خم از مچ پا با حالت بزکش


Other Matches

head control and ankle pickup	بزکش
front headlock and side roll	سر زیر بغل با مایه بزکش
the i	[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes	قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode	قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground	سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues	ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying	تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog	سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue	ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared	تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
convertor	وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case	حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints	کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify	از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism	حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest	حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated	تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive	حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity	حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart	قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality	حالت طیفی حالت شبحی
spectralness	حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness	حالت ناپایداری حالت بی بقایی
cold forming	حالت دهی در حالت سرد
marginal case	حالت نهائی حالت حدی
crude	حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode	حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength	استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal	قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
forward seat	حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
attitudes	حالت
situation	حالت
attitude	حالت
fettle	حالت
febricity	حالت تب
situations	حالت
predicaments	حالت
disposition	حالت
status	حالت
predicament	حالت
unexpressive	بی حالت
manner	حالت
expression	حالت
expressions	حالت
feverishness	حالت تب
estates	حالت
queasiness	حالت قی
tempers	حالت
make	حالت
estate	حالت
if	حالت
pyreticosis	حالت تب
idiocrasy	حالت
ill conditioned	بد حالت
tempered	حالت
makes	حالت
temper	حالت
line condition	حالت خط
self	حالت
posturing	حالت
postures	حالت
postured	حالت
posture	حالت
cases	حالت
glass eyed	بی حالت
case	حالت
state	حالت
condition	حالت
temperament	حالت
temperaments	حالت
stated	حالت
phases	حالت
state-	حالت
moods	حالت
stance	حالت
stances	حالت
states	حالت
phased	حالت
phase	حالت
stating	حالت
grain	حالت
mood	حالت
humanness	حالت انسانیت
heat proof quality	حالت نسوزی
grittiness	حالت شنی
ground state	حالت پایه
goutiness	حالت نقرسی
defensively	با حالت تدافع
hang over	حالت خماری
liquid state	حالت مایع
feminity	حالت زنانه
i.c.	حالت اولیه
iciness	حالت یخی
resilience	حالت ارتجاعی
lethargically	با حالت سبات
limit state	حالت حدی
fluidity	حالت مایعی
domesticity	حالت اهلی
possessives	حالت اضافه
possessive	حالت اضافه
linearity	حالت طولی
locative	حالت مکانی
thirstily	با حالت تشنگی
dative	حالت برایی
faintly	در حالت ضعف
logical state	حالت یک منطقی
kashruth	حالت جواز
kashrut	حالت جواز
idiocrasy	حالت مخصوص
idle position	حالت سکون
ignition condition	حالت احتراق
nervousness	حالت عصبانی
in a state of depression	در حالت افسردگی
in form	خوش حالت
inactive status	حالت انتساب
incipience	حالت نخستین
incipincy	حالت نخستین
initial state	حالت اغازی
input mode	حالت ورودی
insert mode	حالت درج
crudely	در حالت خامی
jussive	حالت امری
isopiestic	حالت فشارمتعادل
chararcter mode	حالت دخشهای
creaminess	حالت سرشیری
deadness	حالت مرده
deliverable state	در حالت تحویل
atilt	با حالت حمله
deplorble condltion	حالت زار
arborescence	حالت شاخهای
doubtfulness	حالت تردید
doughiness	حالت خمیری
downiness	حالت کرکی
drinking bout	حالت مستی
drive state	حالت سائقی
drowsihead	حالت نیمخواب
eburnation	حالت عاجی
antisepsis	حالت ضد عفونی
corresponding state	حالت متنافر
automatism	حالت خودکاری
childishness	حالت بچگی
burst mode	حالت پیوسته
circuit opening	حالت مدارباز
borderline state	حالت مرزی
balminess	حالت مرهمی
colloidal state	حالت کلوییدی
balanced state	حالت متعادل
command mode	حالت فرماندهی
balanced state	حالت متوازن
balanced state	حالت تعادل
conjugality	حالت زناشویی
continuum state	حالت پیوستار
conversational mode	حالت محاورهای
eigenstate	حالت انرژی
answer mode	حالت پاسخ
accusative	حالت مفعولی
feminineness	حالت زنانه
sulkily	با حالت قهر
genitive	حالت اضافه
defensive	حالت تدافع
final state	حالت پایانی
circumstantiality	حالت وکیفیت
free wheeling	حالت خلاصی
defensively	حالت دفاعی
counterpoise	حالت تعادل
fugitiveness	حالت شخص
gas phase	حالت گازی
glassy state	حالت شیشهای
accidentalness	حالت اتفاقی
acedia	حالت خ-لسه
energy state	حالت انرژی
equation of state	معادله حالت
answer mode	حالت جواب
equilibrium state	حالت تعادل
amentia	حالت هذیان
erectness	حالت عمودی
exceptional case	حالت استثنایی
excited state	حالت برانگیخته
expressive eyes	چشمان با حالت
facial expression	حالت چهره
affectivity	حالت عاطفی
febile	دارای حالت تب
affectedly	با حالت بخودگرفته
adrenergic reponse state	حالت پر ادرنالینی
vitreus state	حالت شیشهای
lucid interval	حالت افاقه
Lucky you! <idiom>	خوش به حالت!
translucence	حالت زجاجی
translucency	حالت زجاجی
tridimensionality	حالت سه بعدی
trilaterality	حالت سه جانبی
triliteralism	حالت سه حرفی