Dictiornary-Farsi | زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
near leg pickup and leg block	زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو


Other Matches

rear takedown with single leg tackel	افلاک پیشرو
point takedown with inside standing leg	زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
orrery	افلاک نما
planetariums	افلاک نما
planetarium	افلاک نما
uranorama	افلاک نما
music of the spheres	اهنگ حرکات افلاک
novatio non presumiter	تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
foregoer	پیشرو
front man	پیشرو
front men	پیشرو
futuristic	پیشرو
forerunner	پیشرو
forward-looking	پیشرو
forerunners	پیشرو
right wing toward	پیشرو
vans	پیشرو
advance guard	پیشرو
avant courier	پیشرو
postilion	پیشرو
heralded	پیشرو
heralding	پیشرو
fascias	پیشرو
herald	پیشرو
fugleman	پیشرو
heralds	پیشرو
file leader	پیشرو
antecessor	پیشرو
vanward	پیشرو
fascia	پیشرو
van	پیشرو
chief	پیشرو
harbinger	پیشرو
precursors	پیشرو
precursor	پیشرو
harbingers	پیشرو
outrider	پیشرو
outriders	پیشرو
outrunner	پیشرو
chiefs	پیشرو
right wing to ward	پیشرو
postillion	پیشرو
progressive	پیشرو
forward motion	جنبش پیشرو
avant garde	پیشرو و موجد
trails	پیشقدم پیشرو
progressive education	ازمون پیشرو
progenitors	اجداد پیشرو
avant-garde	پیشرو و موجد
progenitor	اجداد پیشرو
flag ship	کشتی پیشرو
pathfinders	پیشرو کاشف
brand leader	پیشرو در بازار
pathfinder	پیشرو کاشف
fugle	پیشرو شدن
market leader	پیشرو بازار
left wing for ward	پیشرو دست چپ
left for ward	در فوتبال پیشرو چپ
advance party	گروه پیشرو
advance party	قسمت پیشرو
leading sectors	بخشهای پیشرو
leading region	نواحی پیشرو
advance detachment	قسمت پیشرو
trailing	پیشقدم پیشرو
leader merchandising	پیشرو در عرضه
billeting party	گروه پیشرو
leadden limbs	پیشرو راهنما
trail	پیشقدم پیشرو
trailed	پیشقدم پیشرو
conversion scale	مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration	تبدیل صورت تبدیل هیئت
precursory	وابسته به پیشرو بودن
right wing forward	پیشرو دست راست
leader pricing	پیشرو در قیمت گذاری
beach party	گروه پیشرو اب خاکی
head	رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
restitution	تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
lictor	پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
shore party	گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
By international standards Germany maintains a leading role.	در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
assembler	اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion	تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion	تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
block	کنده
block aead	سر کنده
pulled	کنده
bilboes	کنده
knockstone	کنده
anvil stock	کنده
blocs	کنده
bloc	کنده
chunk	کنده
chunks	کنده
stub	کنده
clog	: کنده
stubbed	کنده
stubbing	کنده
stubs	کنده
clogged	: کنده
clogs	: کنده
graven	کنده
blocked	کنده
timber	کنده
stock	کنده
dugout dewelling	کنده
chumps	کنده
chump	کنده
log	کنده
stocked	کنده
blocks	کنده
logs	کنده
picked	پوست کنده
near leg pickup and turnover	نوعی کنده رو
carver	کنده کار
engravers	کنده کار
olympic lift	کنده یک چاک
deblocking	کنده شکنی
building block	بنا کنده
log	کنده چوب
logs	کنده چوب
plummer block	کنده شفت
deblock	شکستن کنده
plummer block	کنده محور
frankly	رک وپوست کنده
peeled	پوست کنده
dugouts	کنده شده
dugout	کنده شده
building blocks	بنا کنده
near leg and craddle	کنده گوسفندانداز
engraver	کنده کار
hulled	پوست کنده
building block	کنده ساخت
husked	پوست کنده
building blocks	کنده ساخت
inside sarma	انواع کنده رو
ingraving	کنده کاری
block length	درازای کنده
entry block	کنده مدخل
in plain english	پوست کنده
graving	کنده کاری
glyptics	کنده کاری
control block	کنده کنترل
grits	جوپوست کنده
logrolling	کنده غلتانی
blockette	کنده کوچک
trunks	کنده درخت
leg pickup	کنده کشی
leg lift and side roll	کنده سرانبون
trunk	کنده درخت
aboveboard	پوست کنده
block size	اندازه کنده
block mark	نشان کنده
in intaglio	بشکل کنده
stumpy	پر از کنده درخت
stump	کنده درخت
stumped	کنده درخت
stumping	کنده درخت
rear crotch and near arm	نوعی کنده رو
stumps	کنده درخت
wooden anvil stock	کنده چوب
unstuck	کنده شده
carvings	کنده کاری کردن
blocked	کنده مانع ورادع
Bluntly. Without mincing words.	صاف وپوست کنده
block	کنده مانع ورادع
carves	کنده کاری کردن
carved	کنده کاری کردن
carve	کنده کاری کردن
loggets	کنده کوچک دیرک
loggats	کنده کوچک دیرک
make no bones about something <idiom>	رک و پوست کنده گفتن
trunk	الوار کنده چوب
cutting chisel	اسکنه کنده کاری
rock hewn	از کوه کنده شده
talk turkey <idiom>	رک و پوست کنده گفتن
intagliated	کنده کاری شده
shelled almond	بادام پوست کنده
I had a very hard time ot it.	دراینکار پوستم کنده شد
plainest	ساده پوست کنده
record blocking	کنده یی کردن مدارک
plain	ساده پوست کنده
olympic lift and cross face	کنده حصیر مال
plains	ساده پوست کنده
ptisan	گندم پوست کنده
dug in	سنگر کنده شده
stubby	پراز کنده درخت
plainer	ساده پوست کنده
chalcographer	کنده کاری روی مس
trunks	الوار کنده چوب
chalcogrophy	کنده کاری روی مس
break ground	لنگر از زمین کنده شد
blocks	کنده مانع ورادع
logged	از کنده پاک شده
quarried	ازکان کنده شده
flump	تلوتلوخوردن کنده زدن
groats	گندم یاجوپوست کنده
forward chaining	روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
anchor's aweight	لنگر از زمین کنده شده
it peels better	بهتر پوست ان کنده میشود
zincograph	روی کنده کاری شده