Dictiornary-Farsi | زیست سنجش | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
biometrics	زیست سنجش


Other Matches

measuring technique	متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
scalar	توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
ppi gauge	معیار سنجش استاندارد بار معیار سنجش ابعاد استانداردبستههای پستی
to tip something [British E]	رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E]	ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch	شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation	نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
g	سنجش
appraisals	سنجش
scalar	سنجش
evalution	سنجش
degress of comparison	سنجش
measurment	سنجش
poneration	سنجش
ponderingly	با سنجش
ponderation	سنجش
appraisal	سنجش
evaluation	سنجش
scaling	سنجش
measurements	سنجش
measurement	سنجش
evaluations	سنجش
assessments	سنجش
assessment	سنجش
assay	سنجش
ponders	سنجش
pondering	سنجش
deliberations	سنجش
pondered	سنجش
ponder	سنجش
measure	سنجش
deliberation	سنجش
assays	سنجش
measuring unit	واحد سنجش
depth measurement	سنجش گودی
delib erator	سنجش کننده
measuring coil	بوبین سنجش
measuring point	نقطه سنجش
measuring diaphragm	دیافراگم سنجش
measuring thermocouple	ترموکوپل سنجش
accuracy to gage	دقت سنجش
volumetric analysis	سنجش حجمی
measuring thermocouple	عنصرحرارتی سنجش
voltage measuring	سنجش فشارالکتریکی
voltage measuring	سنجش ولتاژ
measuring current	جریان سنجش
measuring unit	عضو سنجش
emergency measure	سنجش اضطراری
datum line	خط مبنای سنجش
measuring circuit	مدار سنجش
measuring voltage	فشار سنجش
ponderable	قابل سنجش
market appraisal	سنجش بازار
meter	وسیله سنجش
meters	وسیله سنجش
method of measurment	روش سنجش
metage	حق سنجش قپانداری
pulmometry	سنجش گنجایش شش
clocked	با سنجش زمان
measuring cable	کابل سنجش
measuring transductor	ترانسدوکتور سنجش
colorimetry	سنجش رنگ
comparative measurement	سنجش قیاسی
sociometry	سنجش افکاراجتماعی
surveyor's chain	زنچیر سنجش
comparative measurement	سنجش مقایسهای
measurment	سنجش اندازه
ponderability	سنجش پذیری
measuring period	مدت سنجش
comparison	تطبیق سنجش
measuring generator	مولد سنجش
measuring junction	محل سنجش
measuring junction	نقطه سنجش
measuring method	اسلوب سنجش
measuring range	ناحیه ی سنجش
font metric	سنجش فونت
frequency measurement	سنجش فرکانس
assay	ازمایش سنجش
precision measurment	سنجش دقیق
rating	سنجش توان
measuring range	حیطه سنجش
graduated steel straight edge	شینه سنجش
measuring period	دوره سنجش
ratings	سنجش توان
high accuracy measurement	سنجش دقیق
comparisons	تطبیق سنجش
assays	ازمایش سنجش
measurable	سنجش پذیر
measuring technique	تکنیک سنجش
measuring diaphragm	ممبران سنجش
measuring technique	روش سنجش
measuring system	سیستم سنجش
measuring rectifier	یکسوکننده سنجش
measuring error	خطای سنجش
indirect measurement	سنجش غیرمستقیم
incommensurable	سنجش ناپذیر
measuring sensitivity	حساسیت سنجش
measuring relay	رله سنجش
measuring frequency	فرکانس سنجش
measuring switch	کلید سنجش
measuring position	محل سنجش
limit gage	وسیله سنجش تلرانس
perimetry	سنجش میدان دید
optical measuring system	سیستم سنجش نوری
milage	سنجش برحسب میل
measuring thermocouple	زوج فلزحرارتی سنجش
clocked input	ورودی با سنجش زمان
insulation measurement	سنجش و ازمایش ایزولاسیون
coductivity cell	پیل سنجش رسانندگی
imponderability	عدم قابلیت سنجش
eudiometry	سنجش اکسیژن هوا
clocked flip flop	الاکلنگ با سنجش زمان
photomrtry	سنجش شدت روشنایی
tangible benefits	سودهای قابل سنجش
means test	سنجش استطاعت مالی
calipers	پرگار برای سنجش
the estimative faculty	قوه سنجش یا براورد
thermal resolution	حداقل سنجش حرارت
bel	یگان سنجش صوت
barometry	سنجش فشار هوا
mile	مقیاس سنجش مسافت
miles	مقیاس سنجش مسافت
aerometry	سنجش غلظت هوا
acre	برای سنجش زمین
acres	برای سنجش زمین
mileage	سنجش برحسب میل
means tests	سنجش استطاعت مالی
instrumentation	کاربرد وسائل سنجش
assays	عیار گرفتن سنجش
precision measuring equipment	تجهیزات سنجش دقیق
pulmometer	الت سنجش گنجایش شش
measure	مقایسه کردن سنجش
quantifiable	قابل سنجش یا تعیین
assay	عیار گرفتن سنجش
scruple	واحد سنجش چیزجزئی
pixing the coin	سنجش عیار سکه
performance of the dam	زیست سد
symbion	هم زیست
subsistence	زیست
biogen	زیست زا
bio-	زیست -
chronograph	الت سنجش فواصل زمانی
Parts-per notation	بخش در یکای سنجش [مهندسی]
incommensurability	عدم تقارن سنجش ناپذیری
magneto ohmmeter	میگر برای سنجش مقاومت
manometer	الت سنجش فشار خون
exposure meter	دستگاه سنجش نوردهی نورسنج
dynameter	اسباب سنجش قوه دوربین
harmonometer	الت سنجش هم اهنگی صداها
ergograph	دستگاه سنجش قدرت کارعضلانی
rain gage	وسیله سنجش میزان بارندگی
transversal	سنجش ارزش برحسی معیارنوینی
transvaluation	سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
barometric	وابسته به سنجش فشار هوا
barometrical	وابسته به سنجش فشار هوا
transit compass	الت سنجش گوشههای افقی
piezometer	دستگاه سنجش شدت انفجار
pyrometer	الت سنجش گرمای زیاد
cohesiometer	دستگاه سنجش چسبندگی خاک
sequencer	اسباب سنجش توالی وتسلسل
roentgen	واحد سنجش تشعشع اتمی
vinometer	الت سنجش الکل شراب
ceilometer	وسیله سنجش ارتفاع ابر
pluviometric	مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
butyrometer	الت سنجش چربی شیر
moving coil measuring mechanism	مکانیزم سنجش قاب گردان
pneumercator	شاغول سنجش ارتفاع مایعات
sociometry	سنجش روابط افراد جامعه
colony	زیست گاه
liveware	زیست افزار
biological chemistry	زیست شیمی
livability	زیست پذیری
homelands	زیست بوم
homeland	زیست بوم
eco-	زیست بوم
biological clock	زیست گشت
biogases	زیست گاز
biotechnology	زیست فناوری
biogas	زیست گاز
joie de vivre	زیست شادی
biogenesis	زیست زاد
biopolymer	زیست بسپار
environments	محیط زیست
biometry	زیست سنجی
biometrics	زیست سنجی
settlements	زیست گاه
biospher	زیست کره
biochemistry	زیست- شیمی
existences	زیست موجودیت
modus vivendi	شیوه زیست
biologist	زیست شناس
biotype	زیست گروه
settlement	زیست گاه
biomechanics	زیست مکانیک
biome	زیست بوم
biosphere	زیست سپهر
biogeography	زیست جغرافی
biophysics	زیست- فیزیک
biogeographic	زیست جغرافیایی