English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
biochemist زیست شیمیدان
biochemists زیست شیمیدان
Other Matches
chemists شیمیدان
chemist شیمیدان
to tip something [British E] رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
bio- زیست -
subsistence زیست
performance of the dam زیست سد
biogen زیست زا
symbion هم زیست
exvia برون زیست
libidinal زیست مایهای
life force زیست نیرو
liveware زیست افزار
life space فضای زیست
livability زیست پذیری
biotype زیست گروه
bioluminescence زیست تابی
biomass زیست توده
biome اقلیم زیست
biome زیست بوم
biomechanics زیست مکانیک
biogeography زیست جغرافی
biometrics زیست سنجی
biometrics زیست سنجش
biometry زیست سنجی
biopolymer زیست بسپار
biospher زیست کره
biologism زیست شناسی
biogas زیست گاز
colony زیست گاه
biotechnology زیست فناوری
biogases زیست گاز
biological clock زیست گشت
eco- زیست بوم
homeland زیست بوم
homelands زیست بوم
joie de vivre زیست شادی
biological chemistry زیست شیمی
biologically زیست شناختی
biology زیست شناسی
existence زیست موجودیت
worked زیست عمل
work زیست عمل
inhabitant زیست کننده در
biosphere زیست کره
biosphere فضای زیست
subsists زیست کردن
biological زیست شناختی
existences زیست موجودیت
settlements زیست گاه
settlement زیست گاه
biochemistry زیست شیمی
biologist زیست شناس
modus vivendi شیوه زیست
libido زیست مایه
biochemistry زیست- شیمی
libidos زیست مایه
subsisting زیست کردن
biogenetic زیست زادی
biogenesis زیست زاد
environments محیط زیست
biogenic زیست زاییده
biogenosphere زیست کره
biogenosphere زیست سپهر
subsistence وسایل زیست
subsisted زیست کردن
biosphere زیست سپهر
viability زیست پذیری
biogeographic زیست جغرافیایی
subsistence مربوط به زیست
biophysics زیست- فیزیک
environment محیط زیست
subsist زیست کردن
phenology زیست پدیده شناسی
eco-technology فناوری زیست بوم
eco-tech فناوری زیست بوم
stenobathic درعمق کم زیست کننده
biodegradable زیست تجزیه پذیر
proclimax منطقه زیست جانوریاگیاهی
psychobiology روانشناسی زیست شناختی
environmentalists محیط زیست گرا
environmentalists محیط زیست شناس
biochemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemical catalyst کاتالیزور زیست شیمیایی
coexistent باهم زیست کننده
environmental conservation حفافت محیط زیست
environmental costs مضار زیست محیطی
environmental impact نشانزد زیست محیطی
environmentalism محیط زیست شناسی
environmentalism محیط زیست گرایی
fluvial زیست کننده در رودخانه
amylum نشاسته [زیست شیمی]
biological chemistry بیوشیمی [زیست شیمی]
biological control کنترل زیست شناختی
biologism زیست شناختی نگری
biomass pyramid هرم زیست توده
bioclimatology زیست اقلیم شناسی
biocid زیست کش مانع حیات
biochron زیست زمان جانداران
geobiology زمین زیست شناسی
environmental benefit فواید زیست محیطی
limicoline زیست کننده درساحل
lacustrine زیست کننده دردریاچه
life zone منطقه زیست شناسی
limnetic زیست کننده در اب شیرین
limnic زیست کننده در اب شیرین
viable زیست پذیر ماندنی
environmentalist محیط زیست شناس
environmental protection حفاظت محیط زیست
environmentalist محیط زیست گرا
human biometric زیست سنجی انسانی
saltwater زیست کننده در اب شور
host organism ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
to be parasitic [on] پارازیتی شدن [زیست شناسی]
green PC رایانه زیست بوم دوستانه
host ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
to be parasitic [on] انگلی شدن [زیست شناسی]
biomass feedstock مواد اولیه زیست توده
biochemical oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
lentic زیست کننده در ابهای راکد
mesarch زیست کننده درناحیه مرطوب
bio- پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
live-in زیست کننده در محل کار
biological oxygen demand نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
bionic وابسته به زیست سازه شناسی
limnologist زیست شناس جانوران اب شیرین
xerophilous قابل زیست درمحیطهای خشک
xerophile قابل زیست در محیطهای خشک
may fly حشرهای که یک روز زیست میکند
saxatile درسنگ زیست کننده یا روییده
b.o.d نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biologic زیست شناسی معرفت الحیات
genetic screen بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
paleontology مبحث زیست شناسی دوران قدیم
xerophyte گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
genetic screen بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
stenohaline زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
genetic analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
environmental services دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
nasopharyngeal tonsil لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
starch [Amylum] نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
pharyngeal tonsil لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
adenoid لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
medial meniscus منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
halobiont موجود زیست کننده دراب شور
biotecture [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
endobiotic زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
lotic زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
java sparrow نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
biology زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
to greenwash نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
biodegraability قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
genetics شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
radiobiology مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
limnology بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
sere تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
phenology مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
biocenology رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
greenwash نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
hematology شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
biogeography رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
biotechnology ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
biochemists متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
agrobiology مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
biochemist متخصص شیمی حیاتی والی ویژه گر زیست شیمی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
post diluvian زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
biological chemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
biochemistry شیمی حیات [زیست شیمی]
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com