English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
English Persian
heretofore سابقا قبلا
Other Matches
prefigures قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
previously سابقا"
has been سابقا
erstwhile سابقا
whilom سابقا
onetime سابقا
of yon سابقا
once سابقا
has-beens سابقا
erst سابقا
has-been سابقا
sometime گاهگاهی سابقا
wh lom پیشتر سابقا
forenamed سابقا نامیده شده
toft محلی که سابقا" در ان خانه ساخته شده بود و نوسازی نشده است
eyestrings ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
aforehand قبلا
formerly قبلا
erst قبلا
already قبلا
the reinbefore قبلا
supra قبلا
previously قبلا"
erstwhile قبلا
prerecord قبلا ضبط
prepay قبلا پرداختن
pre arrange قبلا قرارگذاشتن
prescient قبلا اگاه
foretoken قبلا اگاهانیدن
presentient قبلا متوجه
beforehand قبلا اماده
i went before من قبلا` رفتم
presentient قبلا مستعد
prepossess قبلا بتصرف اوردن
prerecord قبلا ثبت کردن
preordain قبلا مقرر داشتن
prenominate قبلا ذکر کردن
predetermine قبلا تعیین کردن
predigest قبلا هضم کردن
preexist قبلا وجود داشتن
preform قبلا تشکیل دادن
preform قبلا بشکل دراوردن
preform قبلا تصمیم گرفتن
premonish قبلا برحذر داشتن
prenominate قبلا ذکر شده
prenominate قبلا نامبرده شده
to prerecord قبلا ضبط کردن
presanctified قبلا تقدیس شده
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
prifixal قبلا تعیین کردن
as already mentioned <adv.> همانطور که قبلا اشاره شد
prifix قبلا تعیین کردن
pretypify قبلا اعلام کردن
pretypify قبلا نشان دادن
pretreat قبلا معالجه کردن
as previously mentioned <adv.> همانطور که قبلا ذکر شد
preselect قبلا انتخاب کردن
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
predetermine قبلا مقدر کردن
predestine قبلا تعیین کردن
previews قبلا رویت کردن
preheat قبلا حرارت دادن
preheat قبلا گرم کردن
preheated قبلا حرارت دادن
preheated قبلا گرم کردن
predesignate قبلا تعیین شده
forespeak قبلا اماده کردن
preheats قبلا حرارت دادن
destine قبلا انتخاب کردن
preheats قبلا گرم کردن
foresee قبلا تهیه دیدن
advancing قبلا تجهیز شده
prepaid قبلا" پرداخت شده
foresees قبلا تهیه دیدن
forearm قبلا اماده کردن
preview قبلا رویت کردن
pre appoint قبلا معین کردن
prime قبلا تعلیم دادن
as previously agreed upon <adv.> همینطور که قبلا موافقت شد
primed قبلا تعلیم دادن
primes قبلا تعلیم دادن
advance قبلا تهیه شده
advance قبلا تجهیز شده
preconceive قبلا عقیده پیداکردن
advances قبلا تهیه شده
forearms قبلا اماده کردن
preconceive قبلا تصور کردن
advances قبلا تجهیز شده
preassigned قبلا تعیین شده
prearrange قبلا تهیه کردن
advancing قبلا تهیه شده
prearrange قبلا ترتیب دادن
put in <idiom> اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predicts قبلا پیش بینی کردن
predicting قبلا پیش بینی کردن
predict قبلا پیش بینی کردن
preset قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert قبلا فرار ومدار گذاردن
preassigned قبلا تخصیص داده شده
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
forebode قبلا بدل کسی اثر کردن
postpaid مخارج پستی قبلا پرداخت شده
thereinbefore در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
preform قبلا شکل چیزی رامعین کردن
predefined آنچه قبلا معرفی شده است
preexist ازلی بودن قبلا موجود شدن
preordain قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
pre- آنچه قبلا توافق شده است
pre آنچه قبلا توافق شده است
prevue قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
ingrain نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
have a go at <idiom> سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
Thats no news to me. این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels <idiom> خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
revocation of probate بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
cost indexes ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
forlorn hope دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
postpaid پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
yalta conference م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com