Dictiornary-Farsi | ساختمانهای تخلیه و شستشو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو


Other Matches

cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
permanent structures	ساختمانهای دائمی
temporary structures	ساختمانهای موقتی
temporary structures	ساختمانهای موقت
farmery	ساختمانهای رعیتی
access structures	ساختمانهای عبور و مرور
construction work in progress	هزینه ساختمانهای نا تمام
farmstead	ابنیه و ساختمانهای مجاورمزرعه
grange	خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges	خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
sheet pile	سپر فولادی برای ساختمانهای ابی
intrusive bodies	ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
gutta	تزئینات مخروطی شکل سردیوار ساختمانهای قدیم
freeboard deck	عرشهای که در زیران ساختمانهای غیر قابل نفوذ اب قرارگرفته
networking	1-سازمان شبکه . 2-اتصال دو یا چند شبکه در یک اتاق یا ساختمانهای مختلف
laundering	شستشو
laundered	شستشو
launders	شستشو
embrocation	شستشو
launder	شستشو
purification	شستشو
ablution	شستشو
embrocations	شستشو
scouring	شستشو
bathed	شستشو
washes	شستشو
cleaning	شستشو
washed	شستشو
bath	شستشو
wash	شستشو
ablutions	شستشو
elution	شستشو
souse	شستشو
lotions	شستشو
imbathe	شستشو
lavation	شستشو
leaching	شستشو
washing	شستشو
lotion	شستشو
bathing	شستشو
lixiviation	شستشو
civil engineering works	بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
infrastructures	تاسیسات ثابت پادگانی ساختمانهای پادگانی
washer	شستشو کننده
rinser	شستشو کننده
washers	شستشو کننده
wash out	شستشو کردن
abluent	شستشو دهنده
purification	شستشو تصفیه
wash oil	روغن شستشو
to take a bath	شستشو کردن
ablutomania	وسواس شستشو
acid leach	شستشو با اسید
debenzolation	شستشو با بنزول
water extraction	آبگیری [پس از شستشو]
levigate	شستشو دادن
imbathe	شستشو کردن
imbathe	شستشو دادن
cleaning door	دریچه شستشو
cleaning process	فرایند شستشو
cleaning room	اطاق شستشو
flush tank	حوضچه شستشو
embrocate	شستشو دادن
washable	قابل شستشو
wash	شستشو دادن
washed	شستشو دادن
washed	اب دادن شستشو
washes	شستشو دادن
washes	اب دادن شستشو
wash	اب دادن شستشو
acid dip	شستشو با اسید
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
wash off	با شستشو پاک کردن
bathes	استحمام کردن شستشو
lave	چکیدن شستشو کردن
leaching	تصفیه بوسیله شستشو
bathe	استحمام کردن شستشو
elutriation	شستشو با اب فرسایش انتخابی
scrubbing process	فرایند شستشو و تصفیه
rinses	با اب پاک کردن شستشو
rinsed	با اب پاک کردن شستشو
rinse	با اب پاک کردن شستشو
wash away	با شستشو پاک کردن
dehydration	[آبگیری فرش پس از شستشو]
wash out	محو کردن شستشو
tubber	گازر شستشو دهنده
change (one's) mind <idiom>	مغز کسی را شستشو دادن
absterge	تمیز کردن شستشو دادن
shampoos	باشامپویا سرشوی شستشو دادن
shampoo	باشامپویا سرشوی شستشو دادن
back blowing	عمل شستشو و توسعه چاه
abstergent	شستشو دهنده ماده پاک کننده
needle bath	شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
lavage	انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
color fastness	درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
leachate	مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
lixiviate	تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
bleaching materiel	پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
raw wool	پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
emptying	تخلیه
discharge	تخلیه
discharges	تخلیه
LSD	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
unloading	تخلیه
depletion	تخلیه
evacuating	تخلیه
disembarkation	تخلیه
evacuate	تخلیه
evacuates	تخلیه
stripping	تخلیه
exhaust	تخلیه
evacuation	تخلیه
discharged	تخلیه
unstuffing	تخلیه
evacuated	تخلیه
exhausts	تخلیه
bleacher	کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
discharge of chips	تخلیه براده ها
flaming discharge	تخلیه مشتعل
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
exhaust stroke	مرحله تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
evacuant	تخلیه کننده
electric discharge	تخلیه الکتریکی
education pipe	لوله تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
discharging wharf	اسکله تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
electrical discharge	تخلیه برقی
electron discharge	تخلیه الکترونها
escape channel	مجرای تخلیه اب
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
discharge valve	سوپاپ تخلیه
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
tipper	تخلیه کننده
ozone depletion	تخلیه اوزون
undulatory discharge	تخلیه مواج
oscillating discharge	تخلیه مواج
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
neural discharge	تخلیه عصبی
medical recovery	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بیماران
point discharge	تخلیه نقطهای
surging discharge	تخلیه نوشی
sluiceway	دهانه تخلیه
site clearance	تخلیه کارگاه
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
rotary discharger	تخلیه گر گردان
road clearance	تخلیه جاده
residual discharge	تخلیه مانده
relief well	چاه تخلیه
internal discharge	تخلیه داخلی
impulse discharge	تخلیه ضربهای
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
high rate discharge	تخلیه شدید
glow discharge	تخلیه تابناک
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
to offload	تخلیه کردن
medical evacuation	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بهداری
main discharge	تخلیه اصلی
lightning discharge current	جریان تخلیه
catharsis	تخلیه هیجانی
glow discharge	تخلیه تابنده
evacuates	تخلیه کردن
evacuated	تخلیه کردن
chain of evacuation	سیستم تخلیه
evacuate	تخلیه کردن
disembarks	تخلیه کردن
disembarking	تخلیه کردن
disembarked	تخلیه کردن
disembark	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
quit	تخلیه خانه
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
drains	تخلیه کردن
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
brush discharge	تخلیه جارویی
evacuating	تخلیه کردن
abreaction	تخلیه هیجانی
air evacuation	تخلیه هوایی
unloads	تخلیه کردن
area evacuation	تخلیه منطقهای