Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 106 (7 milliseconds)
English	Persian
collusion	سازش هم نیرنگ
Other Matches
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
artfully	با نیرنگ
tricking	نیرنگ
tricked	نیرنگ
witchcraft	نیرنگ
trick	نیرنگ
trickery	نیرنگ
craftily	به نیرنگ
arts	نیرنگ
art	نیرنگ
deception	نیرنگ
craftiy	به نیرنگ
deceptions	نیرنگ
tricklery	نیرنگ
artifices	اختراع نیرنگ
artifice	اختراع نیرنگ
quibble	نیرنگ درسخن
quibbled	نیرنگ درسخن
quibbles	نیرنگ درسخن
quibbling	نیرنگ درسخن
trickiest	نیرنگ باز
trickly	نیرنگ باز
tricker	نیرنگ باز
artful	نیرنگ باز
fakement	نیرنگ جازنی
crafts	مهارت نیرنگ
craft	مهارت نیرنگ
tricky	نیرنگ باز
tricky	نیرنگ امیز
trickiest	نیرنگ امیز
trickier	نیرنگ باز
trickier	نیرنگ امیز
trap	نیرنگ فریب دهان
ploy	نیرنگ [اصطلاح روزمره]
vulpine	نیرنگ باز حیله گر
trickster	گول زن نیرنگ باز
shtick	نیرنگ [اصطلاح روزمره]
jockeys	نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
jockey	نیرنگ زدن اسب دوانی کردن
compatibility	سازش
acclimatization	سازش
agreements	سازش
agreement	سازش
complot	سازش
compromis	سازش
mise	سازش
keeping	سازش
peaceful settlement	سازش
amicable settlement	سازش
compromising	سازش
compromises	سازش
compromise	سازش
adaptations	سازش
adaptation	سازش
compounds	سازش کردن
coldigor	سازش با سرما
to a oneself to	سازش کردن
comports	سازش کردن
assimilating	سازش کردن
assimilated	سازش کردن
union	اتحاد سازش
unity	سازش سازگاری
comport	سازش کردن
agree	سازش کردن
comporting	سازش کردن
agrees	سازش کردن
compound	سازش کردن
compounded	سازش کردن
agreeing	سازش کردن
unions	اتحاد سازش
adaptation	توافق سازش
meet	سازش کردن
meets	سازش کردن
comported	سازش کردن
assimilate	سازش کردن
adaptability	سازش پذیری
acclimatization	سازش با محیط
assimilates	سازش کردن
adaptableness	سازش مناسبت
adaption	توافق سازش
come to terms	سازش کردن
compromis	سازش کردن
conformation	سازش توافق
compatibility	سازش پذیری
adaptations	توافق سازش
accommodations	سازش با مقتضیات محیط
adaptability	قابلیت توافق و سازش
accommodation	سازش با مقتضیات محیط
to come to terms	سازش یا موافقت پیداکردن
to agree on something	سازش کردن با چیزی
voluntary partition	افراز با رضایت یا سازش طرفین
acclimation	اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
to come to an understanding	پیدا کردن سازش پیداکردن
modernism	نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
compounding a felony	سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
live up to <idiom>	طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
put-up	برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up	برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
brooks	تحمل کردن سازش کردن
brooking	تحمل کردن سازش کردن
brooked	تحمل کردن سازش کردن
brook	تحمل کردن سازش کردن
meet half way	مصالحه کردن سازش کردن
settle	تصفیه کردن سازش کردن
settles	تصفیه کردن سازش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com