English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (5 milliseconds)
English Persian
well سالم
wells سالم
sound سالم
sounded سالم
soundest سالم
sounds سالم
sicker سالم
healthier سالم
healthiest سالم
healthy سالم
salubrious سالم
valid سالم
intact سالم
whole سالم
scot free سالم
scot-free سالم
lucid سالم
pert سالم
hale سالم
safe سالم
safer سالم
safes سالم
safest سالم
healthful سالم
in a good state of health سالم
out of the wood سالم
soundable سالم
Other Matches
levy in mess نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Sound mind in a sound body. <proverb> عقل سالم در بدن سالم.
with a whole skin پی گزند سالم
sound money پول سالم
wholesomeness سالم و بی خطر
health food غذای سالم
health foods غذای سالم
Is everything all right? سالم هستی؟
All right? سالم هستی؟
ablebodied <adj.> سالم و تندرست
A healthy recreation . Good clean fun. تفریحات سالم
syntropy پیوند سالم
clear timber چوب سالم
salutary سالم ومغذی
intact سالم کامل
sanest سالم معقول
sane سالم معقول
wholesome سالم و بی خطر
halely بطور سالم
saner سالم معقول
healthily بطور سالم
unclean غیر سالم
unhealthy غیر سالم بیمار
In good condition (health). سالم وبی عیب
incorrupt سالم کردن درستکارکردن
Good wholesome food . غذای سالم وکامل
compos mentis دارای عقل سالم
survived <past-p.> جان سالم به در بردن
unsullied مسموم نشده-سالم
soundly بطور صحیح و سالم
bonnily بطور سالم وخوشحال
wholesore گوارا سالم سودمند
to ride out سالم بیرون رفتن از
wooden bomb بمب سالم و بادوام
wooden round گلوله سالم و بادوام
peart سالم وبا روح
To be sound in wind and limb. جسما" سالم وقوی بودن
well-balanced سالم سلیم موزون باقرینه
embonpoint دارای مزاج سالم و خوب
well balanced سالم سلیم موزون باقرینه
It remained intact. سالم ودست نخورده باقی مانده
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
sound [arguments, data, figures] <adj.> درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
you do not seem well گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
demands of providing healthy living and working conditions خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com