Dictiornary-Farsi | سالم معقول | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 121 (7 milliseconds)

English	Persian
sane	سالم معقول
saner	سالم معقول
sanest	سالم معقول


Other Matches

levy in mess	نام نویسی از مردمان سالم برای جنگ بسیج مردمان سالم به طور اجباری
Sound mind in a sound body. <proverb>	عقل سالم در بدن سالم.
wiser	معقول
subjective	معقول
wisest	معقول
sensible	معقول
wise	معقول
level-headed	معقول
conscionable	معقول
objectives	معقول
objective	معقول
within reason <idiom>	معقول
reasonable	معقول
rational	معقول
reasonable period	مدت معقول
reasonable time	زمان معقول
inexpensive	معقول صرفه جو
reasonableness	معقول بودن
reasonable price	قیمت معقول
preposterously	بطور نا معقول
reasonable time	مدت معقول
to stand to reason	معقول است
sensibility	معقول بودن
sensibilities	معقول بودن
an absurd statement	افهار نا معقول
within resonable time	طی زمان معقول
unconscionable	غیر معقول
make sense <idiom>	معقول به نظر رسیدن
reasonable term and condition	قید و شرط معقول
plausibility	باورکردنی و معقول بودن
reasonableness check	بررسی معقول بودن
reasonable and probable cause	علت معقول و به فاهر درست
legitimize	منطقی و معقول جلوه دادن
reasonableness of terms in contract	معقول بودن شرایط قرارداد
the price was not reasonable	بهای ان معقول بنظر نمیرسید
objectiveness	چنانکه در خارج معقول باشد
legitimises	منطقی و معقول جلوه دادن
legitimising	منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised	منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization	منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizes	منطقی و معقول جلوه دادن
legitimizing	منطقی و معقول جلوه دادن
legitimized	منطقی و معقول جلوه دادن
polymath	جامع علوم معقول ومنقول
polymaths	جامع علوم معقول ومنقول
well	سالم
salubrious	سالم
valid	سالم
intact	سالم
whole	سالم
soundable	سالم
scot free	سالم
healthy	سالم
healthiest	سالم
healthier	سالم
wells	سالم
sound	سالم
sounded	سالم
lucid	سالم
soundest	سالم
sounds	سالم
sicker	سالم
scot-free	سالم
safe	سالم
safer	سالم
healthful	سالم
out of the wood	سالم
safes	سالم
safest	سالم
in a good state of health	سالم
pert	سالم
hale	سالم
metaphysical	وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
All right?	سالم هستی؟
unclean	غیر سالم
syntropy	پیوند سالم
sound money	پول سالم
A healthy recreation . Good clean fun.	تفریحات سالم
clear timber	چوب سالم
halely	بطور سالم
wholesome	سالم و بی خطر
health food	غذای سالم
wholesomeness	سالم و بی خطر
with a whole skin	پی گزند سالم
intact	سالم کامل
ablebodied <adj.>	سالم و تندرست
salutary	سالم ومغذی
health foods	غذای سالم
healthily	بطور سالم
Is everything all right?	سالم هستی؟
bonnily	بطور سالم وخوشحال
compos mentis	دارای عقل سالم
unhealthy	غیر سالم بیمار
survived <past-p.>	جان سالم به در بردن
incorrupt	سالم کردن درستکارکردن
wholesore	گوارا سالم سودمند
wooden bomb	بمب سالم و بادوام
to ride out	سالم بیرون رفتن از
peart	سالم وبا روح
unsullied	مسموم نشده-سالم
soundly	بطور صحیح و سالم
wooden round	گلوله سالم و بادوام
Good wholesome food .	غذای سالم وکامل
In good condition (health).	سالم وبی عیب
well balanced	سالم سلیم موزون باقرینه
To be sound in wind and limb.	جسما" سالم وقوی بودن
well-balanced	سالم سلیم موزون باقرینه
embonpoint	دارای مزاج سالم و خوب
It remained intact.	سالم ودست نخورده باقی مانده
duration	مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
sound [arguments, data, figures] <adj.>	درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
return to base	بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
you do not seem well	گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
demands of providing healthy living and working conditions	خواسته هایی از فراهم نمودن شرایط زندگی و کار سالم
homeopathy	معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
Sophrosyne	وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
usura maritima	دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
xmodem	یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد

sane