Dictiornary-Farsi | ساکن دریاکنار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
seasider	ساکن دریاکنار


Other Matches

sea board	دریاکنار
beached	دریاکنار
beaches	دریاکنار
beach	دریاکنار
coasts	دریاکنار
coast	دریاکنار
coast guardsman	پاسبان دریاکنار
surf	خیزاب دریاکنار
maremma	زمین مردابی بد هوا در دریاکنار
domiciled	ساکن
resident	ساکن
denizens	ساکن
denizen	ساکن
still	ساکن
stiller	ساکن
stillest	ساکن
stills	ساکن
inhabitant	ساکن
abider	ساکن
dweller	ساکن
inmate	ساکن
inmates	ساکن
residents	ساکن
waveless	ساکن
stilly	ساکن
statist	ساکن
slack water	اب ساکن
irenic	ساکن
habitant	ساکن
occupants	ساکن
occupant	ساکن
dwellings	ساکن
dwelling	ساکن
abiding	ساکن
occupiers	ساکن
resting	ساکن
static	ساکن
lodger	ساکن
dead	ساکن
lodgers	ساکن
inert	ساکن
residing	ساکن
quiescent	ساکن
occupier	ساکن
stationary	ساکن
isthmian	ساکن تنگه
standing wave	موج ساکن
libyan	ساکن لیبی
level point	سطح اب ساکن
isthmic	ساکن تنگه
levantine	ساکن خاور
levanter	ساکن خاور
dwelled	ساکن بودن
indwell	ساکن شدن
idle position	وضعیت ساکن
abhide	ساکن شدن
bedlamite	ساکن تیمارستان
breake contact	کنتاکت ساکن
chthonian	ساکن زیرزمین
chthonic	ساکن زیرزمین
dead load	بار ساکن
domiciled in tehran	ساکن تهران
earthling	ساکن جهان
electrostatics	الکتریسیته ساکن
dwell	ساکن بودن
hellion	ساکن جهنم
hibernian	ساکن ایرلند
hospitaler	ساکن بیمارستان
lunarian	ساکن ماه
nonresidence	غیر ساکن
staticize	ساکن کردن
stationary bed	بستر ساکن
stationary phase	فاز ساکن
stationary wave	موج ساکن
suburbanite	ساکن حومه
sylvan	ساکن جنگل
to animals	ساکن زمین
townee	ساکن شهر
woodsy	ساکن جنگل
townie	ساکن شهر
townies	ساکن شهر
steadying	ساکن شدن
steady	ساکن شدن
steadiest	ساکن شدن
static charge	برق ساکن
static friction	اصطکاک ساکن
nonresidency	غیر ساکن
pelagic	ساکن دریا
rest mass	جرم ساکن
rest position	وضعیت ساکن
rusticate	ساکن ده شدن
populating	ساکن شدن
populates	ساکن شدن
silvicolous	ساکن جنگل
populate	ساکن شدن
sojourner	ساکن موقتی
stagirite	ساکن شهر
state of rest	حالت ساکن
static electricity	برق ساکن
static electricity	الکتریسیته ساکن
steadies	ساکن شدن
pekingeses	ساکن شهرپکن
dwelt	ساکن بود
quietest	ساکن خاموش
steadied	ساکن شدن
quiet	ساکن خاموش
abided	ساکن شدن
peopled	ساکن شدن
easterner	ساکن مشرق
easterners	ساکن مشرق
people	ساکن شدن
inhabits	ساکن شدن
denizens	ساکن کردن
mountaineer	ساکن کوه
calms	ساکت ساکن
denizen	ساکن کردن
peopling	ساکن شدن
peoples	ساکن شدن
calm	ساکت ساکن
calmed	ساکت ساکن
calmer	ساکت ساکن
mountaineers	ساکن کوه
calmest	ساکت ساکن
calming	ساکت ساکن
inhabiting	ساکن شدن
inhabit	ساکن شدن
pacific	اقیانوس ساکن
freeman	ساکن شهر
freemen	ساکن شهر
colonising	ساکن شدن در
colonises	ساکن شدن در
dwells	ساکن بودن
colonised	ساکن شدن در
abides	ساکن شدن
pekinese	ساکن شهرپکن
Aborigine	ساکن اولیه
pekineses	ساکن شهرپکن
settles	ساکن کردن
abide	ساکن شدن
settle	ساکن کردن
colonizing	ساکن شدن در
colonizes	ساکن شدن در
colonized	ساکن شدن در
northern	ساکن شمال
colonize	ساکن شدن در
stanch	ساکن شدن فرونشاندن
sybarite	ساکن شهر سیباریس
to inhabit a house	در خانهای ساکن شدن
rain worm	ساکن زمین دنیوی
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
slummer	ساکن محلات کثیف
riverain	ساکن ساحل رودخانه
teutonize	ساکن المان کردن
statically	در حال ایستاده یا ساکن
standards	قسمت ساکن دستگاه
non-resident corporation [American E]	شرکت غیر ساکن
boring stay	قسمت ساکن مقابل
pelagian	دریانشین ساکن دریا
electro statics	علم برق ساکن
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
static	وابسته به اجسام ساکن
static generator	مولد برق ساکن
exurbanite	ساکن خارج شهر
low lander	ساکن نواحی پست
standard	قسمت ساکن دستگاه
dwelled	ساکن شدن زمان توقف
southeasterner	ساکن نواحی جنوب شرقی
stator	قسمت ساکن موتوریا ژنراتور
double housing planner	دستگاه رنده با دو قسمت ساکن
squatting	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
dwell	ساکن شدن زمان توقف
delphian	ساکن معبد دلف یونان
dwells	ساکن شدن زمان توقف
delphic	ساکن معبد دلف یونان
statics	ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
troll	غول یا جن ساکن غار وکوه
electronography	ثبت خواص الکتریسته ساکن
over housed	ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
squats	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
squatted	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
static	الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
terre tenant	متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
green mountain boy	مرد بومی یا ساکن ورمونت
squat	بی اجازه در زمینی ساکن شدن
housing	چارچوب قسمت ساکن دستگاه
trolls	غول یا جن ساکن غار وکوه
sylph	روح یا موجود ساکن در هوا جن هوایی
yurt	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
stand	قسما ساکن دستگاه مقام نوردکاری
yurta	خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
seminole	قبیله سرخ پوست ساکن فلوریدا
slack water	موقع سکون وارامش اب دریا اب ساکن
idlest	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idled	بی بار شدن در حال سکون ساکن
hydro statics	علم شار وموازنه ابهای ساکن
idle	بی بار شدن در حال سکون ساکن
idles	بی بار شدن در حال سکون ساکن
trailerite	ساکن اتاقهای متحرک بوسیله وسائط نقلیه
slovak	نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی