Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
English
Persian
stanchion
سایبان یا چادر جلومغازه
Other Matches
sun blind
سایبان
hovel
سایبان
hovels
سایبان
pergola
سایبان
canopy
سایبان
pergolas
سایبان
bower
سایبان
bowers
سایبان
pentice
سایبان
parasols
سایبان
parasol
سایبان
shade
سایبان
shades
سایبان
dorse
سایبان
shadings
سایبان
canopies
سایبان
umbrellas
سایبان
awning
سایبان
umbrella
سایبان
sunshades
سایبان ساباط
sunshade
سایبان ساباط
snowshed
سایبان برفی
abat vent
سایبان کوچک
feast of tabernacles
عید سایبان
ciborium
سایبان محراب
baldacchino
سایبان پایدار
baldachino
سایبان پایدار
baldachin
سایبان پایدار
awning
سایبان کرباسی
cockpit canopy
سایبان خلبان
awnings
سایبان کرباسی
car ports
سایبان اتومبیل
car port
سایبان اتومبیل
baldaquin
سایبان پایدار
sentry boxes
سایبان چوبی نگهبان
sentry box
سایبان چوبی نگهبان
marquee
خیمه بزرگ سایبان
marquees
خیمه بزرگ سایبان
booth
سایبان خیمه پاسگاه
booths
سایبان خیمه پاسگاه
abat jour
سایبان پنجره هوا
canopy release knob
دکمه برقراری سایبان
ride rope
بند سایبان کشتی
awnings
چادر
tentless
بی چادر
untented
بی چادر
tentage
چادر
tents
چادر
tent
چادر
camp
چادر
camps
چادر
awning
چادر
camped
چادر
canvases
چادر
canvas
چادر
embower
درداربست جادادن در سایبان نشاندن
canopy
کروک اتومبیل سایبان گذاشتن
canopies
کروک اتومبیل سایبان گذاشتن
double tent
چادر دو نفره
camped
چادر زدن
sail hook
قلاب چادر
pavilion
چادر صحرایی
bedspreads
چادر شب رختخواب
marquees
چادر بزرگ
camp
چادر زدن
tent pole
تیر چادر
strike
چادر را از جا کندن
strikes
چادر را از جا کندن
tentage
وسایل چادر
marquee
چادر بزرگ
tent
چادر عشایر
pavilions
چادر صحرایی
To pitch a tent.
چادر زدن
for a tent
برای هر چادر
tent pole
دیرک چادر
bedspread
چادر شب رختخواب
pup tent
چادر پناهگاه
camps
چادر زدن
encamped
چادر زدن
veil
چادر پوشاندن
encamping
چادر زدن
encamps
چادر زدن
bell tent
چادر قلندری
nomadic
چادر نشین
veils
چادر پوشاندن
encamp
چادر زدن
sentry boxes
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
dais
سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
sentry box
سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
Camping
اردو یا چادر زدن
No camping
چادر زدن ممنوع
slopping awning
شیب دادن چادر
nomads
چادر نشین ایلیاتی
side screen
چادر افتاب گیر
ridge pole
کش دیرک افقی چادر
spred awning
چادر پهن کردن
roof tree
کش دیرک افقی چادر
nomad
چادر نشین ایلیاتی
furl awning
جمع کردن چادر
frapping awning
باد نگیر کردن چادر
Can we camp here?
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
abat-voix
[قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
camper
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers
شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
uncovering
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncover
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
You went in a black veil, but must come out in a w.
<proverb>
با چادر سیاه رفتى باید با کفن سفید بیرون بیائى .
uncovers
برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
fly
فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
Ensi
[نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.]
camps
پادگان اردو زدن چادر زدن
camped
پادگان اردو زدن چادر زدن
camp
پادگان اردو زدن چادر زدن
slat
پاره پاره شدن چادر
slats
پاره پاره شدن چادر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com