Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
central site
سایت مرکزی
Other Matches
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
speed ring
میز سایت
sight
منظره دستگاه سایت
sights
منظره دستگاه سایت
hosting
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosted
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
hosts
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
home page
باز کردن صفحهای از وب سایت
host
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند
Urban tissue sites
سایت های بافت فرسوده شهری
Web server
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند
campus network
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
cookie file
فایلی که حاوی دادههای فایل cookie از سایت اینترنت راه دور است
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
server
مشخصه مخصوص در وب سرور که به صفحات وب و متن ها و برنامه ها امکان تواناییهای خاص میدهد. مثل شمارش مراجعه کنندگان به یک سایت
S HTTP
سیستمی که خط امنیتی بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده ایجاد تا به کاربران امکان پرداخت قیمت کالاها از طریق اینترنت بدهد
epos
سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
Perl
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
pos
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
secure encryption payment protocol
سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
electronic
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
surf
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
STT
نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
SEPP
سیستم تامین کننده خط امن بین جستجوگری کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان فروش کالاها از طریق اینترنت میدهد
point of sale
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
practical extraction and report language
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
Web page
فایل ذخیره شده در وب سرور که حاوی متن فرمت شده , گرافیک و اتصالات در متنهای با کلمات کلیدی به صفحات دیگر اینترنت یا وب سایت است
secure transaction technology
سیستم ساخت ماکروسافت برای ایجار اتصال ایمن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت کالاها روی اینترنت میدهد
axial
مرکزی
core
مرکزی
centerline
خط مرکزی
cl
خط مرکزی
central pumping station
مرکزی
centre pocket
مرکزی
centrical
مرکزی
focal
مرکزی
focal line
خط مرکزی
cores
مرکزی
central
مرکزی
sited
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
sites
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
central processor
پردازنده مرکزی
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
mainframe
پردازنده مرکزی
central station
نیروگاه مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
mainframes
پردازنده مرکزی
central office
دفتر مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
eccentricities
برون مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
center distance
فاصله مرکزی
central bank
بانک مرکزی
center base
میدان مرکزی
center
گروه مرکزی
boost coil
کوئل مرکزی
axial pressure
فشار مرکزی
central city
شهر مرکزی
central control desk
میزفرمان مرکزی
eccentricity
برون مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
central head
فشار مرکزی
central convolution
شکنج مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central heating
حرارت مرکزی
central heating
گرمایش مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central load
بار مرکزی
central terminal
پایانه مرکزی
concourse
تالار مرکزی
nucleus
لب هسته مرکزی
nuclei
لب هسته مرکزی
head office
اداره مرکزی
head office
دفتر مرکزی
holding company
شرکت مرکزی
centralism
مرکزی نگری
three center bonding
پیوند سه مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
central
تلفن چی مرکزی
spherical angle
زاویه مرکزی
state government
دولت مرکزی
subcentral
زیر مرکزی
three centred curve
منحنی سه مرکزی
centralized plan
پلان مرکزی
fovea centralis
فرورفتگی مرکزی
centralist
مرکزی نگر
centrically
بطور مرکزی
centrifugal
گریز از مرکزی
centripetal
جانب مرکزی
centrosymmetric
متقارن مرکزی
centrum
جسم مرکزی
centre game
بازی مرکزی
centralists
مرکزی نگر
fore and aft center line
خط مرکزی سراسری
directrix
خط تیر مرکزی
GHQ
مخفف ستاد مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
the middlands
استانهای مرکزی انگلستان
vertical center line illusion
خطای خط قائم مرکزی
inner cities
بخش مرکزی شهر
axis of the bore
محور مرکزی لوله
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
center
وسط ونقطه مرکزی
inner city
بخش مرکزی شهر
center of gravity axis
محور ثقل مرکزی
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
cento
سازمان پیمان مرکزی
statolatry
حمایت ازقدرت مرکزی
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
post offices
اداره مرکزی پست
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
geocentric
دوران زمین مرکزی
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
multicenter binding
پیوند چند مرکزی
central planning
برنامه ریزی مرکزی
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
scandinavian defence
دفاع متقابل مرکزی
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
rimland
حومه ناحیه مرکزی
precentral gyrus
شکنج پیش مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
cns
دستگاه عصبی مرکزی
downtown
قسمت مرکزی شهر
heartlands
منطقه مرکزی وحیاتی
heartland
منطقه مرکزی وحیاتی
conurbations
شهر مهم مرکزی
conurbation
شهر مهم مرکزی
naves
تالار مرکزی صحن
golds
دایره مرکزی هدف
centered
وسط ونقطه مرکزی
centers
وسط ونقطه مرکزی
gold
دایره مرکزی هدف
nave
تالار مرکزی صحن
centre
وسط ونقطه مرکزی
post office
اداره مرکزی پست
centred
وسط ونقطه مرکزی
core
هسته مرکزی مفتول
cores
هسته مرکزی مفتول
DNS
پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
umbilical
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
sweet spot
قسمت مرکزی راکت یا چوب
king's yellow
مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
osset
اریایی نژادان قفقاز مرکزی
geocentric
دارای مرکزی در زمین زمینی
pecans
درخت گردوی امریکای مرکزی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
keel
ستون عرضی مرکزی ناو
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
radian
زاویه مرکزی قوس دایره
geothermal
وابسته به حرارت مرکزی زمین
high asia
قسمت بلند و مرکزی امریکا
center spot
نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
Ivory Coast
کرانهی مرکزی و غربی افریقا
pecan
درخت گردوی امریکای مرکزی
directrix
خط مرکزی منطقه اتش توپ
geothermic
وابسته به حرارت مرکزی زمین
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
keels
ستون عرضی مرکزی ناو
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
danish gambit
گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
abneural
واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
centralized
آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
centered
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centers
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
crom
قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
cpu
Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
balkline spot
نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
slovak
نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
centred
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
center
شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
objected
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
object
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
indirect objects
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
tulip design
طرح گل لاله
[گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com