English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (8 milliseconds)
English Persian
auspices سایه
umber سایه
umbrage سایه
shadow سایه
shadowed سایه
shadowing سایه
shadows سایه
sunshade سایه
sunshades سایه
shading سایه
shade سایه
shades سایه
shadings سایه
cleek سایه
shadiness سایه
umbra سایه
Other Matches
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
shades سایه دار کردن سایه افکندن
shade سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes طرح سایه سایه انداختن
silhouette طرح سایه سایه انداختن
half tone screen صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
thanks to..... در سایه
shadowless بی سایه
shading سایه زنی
shade سایه انداختن
boxed cornice سایه بان
halation نیم سایه
kinema or cin سایه نما
shader سایه رنگ زن
drop shadow سایه برجسته
shadings سایه بان
shade سایه بان
half shadow نیم سایه
half tone سایه روشن
shading سایه اندازی
shadeless بدون سایه
bowery سایه دار
penumbra نیم سایه
shades سایه انداختن
sciagraphy سایه نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
sciamachy جنگ با سایه
shades سایه بان
shadings سایه انداختن
hatching سایه زنی
overcast سایه انداختن
adumbral سایه افکن
umbriferous سایه افکن
obtenebrate سایه افکندن بر
adumbration سایه افکنی
light and shade سایه روشن
kinephantoscope سایه نما
penumbra سایه روشن
overshadow سایه افکندن بر
overshadowed سایه افکندن بر
overshadowing سایه افکندن بر
overshadows سایه افکندن بر
to go to the shades سایه افکندن در
To cast a shadow . سایه انداختن
tone سایه روشن
To cast a shadow. سایه انداختن
tones سایه روشن
shadowy سایه افکن
shaded <adj.> سایه دار
umbrageous [literary] <adj.> سایه دار
umber سایه انداختن
shady [place] <adj.> سایه دار
shady سایه دار
tone سایه رنگ
shadowy <adj.> سایه دار
shadowy سایه مانند
lighting سایه روشن
umbrageous سایه دار
shadowed شبح سایه
silhouette target سایه هدف
shadow شدو سایه
shadowlike سایه مانند
tinge سایه رنگ
shadowed شدو سایه
shadowing شبح سایه
shadowing شدو سایه
shadow play نمایش سایه ها
shadows شدو سایه
shadow شبح سایه
somber سایه دار
canopy سایه بان
sombre سایه دار
halftone سایه رنگ
halftones سایه رنگ
bower سایه بان
tinges سایه رنگ
bowers سایه بان
canopies سایه بان
shadows شبح سایه
halftoning سایه رنگ زدن
half tone سایه روشن زدن
shadow factor ضریب انحراف سایه
shading response پاسخ سایه روشن
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
thermal shadow سایه روشن حرارتی
pastel shades سایه رنگهای خفیف
She has become rather off hand. سایه اش سنگین شده
phantasm فاهر فریبنده سایه
thank you سایه شما کم نشود
contrast زمینه طرح و سایه
tintless بدون سایه رنگ
sciagraph عکس سایه نما
shadings سایه دار کردن
adumbrate سایه افکندن بر طرح
pencilled بامداد سایه زده
shadings جای سایه دار
thanks افهار امتنان در سایه
shades سایه دار کردن
shades جای سایه دار
shade سایه دار کردن
shade جای سایه دار
auspice سایه حمایت توجهات
umbrage شابهت سایه وار
contrasted زمینه طرح و سایه
contrasting زمینه طرح و سایه
contrasts زمینه طرح و سایه
gray scale مقیاس سایه زنی
shady سایه افکن مشکوک
umbrage سایه شاخ و برگ
contrast enhancement توسعه تشخیص سایه روشن
tone سایه روشن عکس هوایی
The trees give a pleasant shade . درختان سایه قشنگه می اندازد
shade اختلاف جزئی سایه رنگ
shaded pole motor موتور با قطب سایه دار
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
luminist نقاش سایه روشن نما
shades اختلاف جزئی سایه رنگ
mezzotint نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto نقاشی سایه روشن کردن
crosshatch بطور اریب سایه زدن
shadings اختلاف جزئی سایه رنگ
tones سایه روشن عکس هوایی
croddhatching بطور اریب سایه زدن
to go to the shades مردن سایه دار کردن
Lets sit in the shade , Its cooler. توی سایه بنشینیم خنک تر است
To shadow someone. مثل سایه کسی را تعقیب کردن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
solids سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
hachure سایه زنی قلم هاشور زدن
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
galanty show نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
stipple با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
hachures خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
tone درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tones درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
shadow factor ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
tan alt ضریب انحراف سایه برای تعیین ارتفاع اشیا در روی عکس هوایی
grey scale سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
kernels تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernel تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
monochrome صفحه نمایش کامپیوتر که متن و گرافیک را سیاه و سفید و سایه دار و نه رنگی نشان میدهد
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
hypsometric diagram طرح منظری عوارض نمایی که عوارض در ان با سایه زدن مشخص شده باشد
overcast سایه افکندن ابر ابر دار کردن
hill shading سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
clouding ابری شدن سایه افکن شدن
To shade ones eyes. سایه زدن به چشم ( آرایش چشم )
clouds ابری شدن سایه افکن شدن
cloud ابری شدن سایه افکن شدن
half tone رنگ متوسط سایه رنگ
blacks 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
watermark علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
offset knots گره نامتقارن [گاه جهت ایجاد سایه و تفاوت ظاهری طرح با دیگر قسمت ها به جای تکرار گره زدن بر روی دو تار مشابه در ردیف بافت بعدی از سه تار شماره یک، دو، سه و یا یک، سه، دو استفاده می کنند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com