Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
sheraton
سبک مبل سازی ساده وسبک
Other Matches
liquidation
ساده سازی
simplifcation
ساده سازی
reductions
ساده سازی
reduction
ساده سازی
simplifications
ساده سازی
simplify
ساده سازی
simplifying
ساده سازی
simplification
ساده سازی
simplifies
ساده سازی
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
flirt
حرکت تند وسبک
flirting
حرکت تند وسبک
flirted
حرکت تند وسبک
flirts
حرکت تند وسبک
lightplane
هواپیمای شخصی کوچک وسبک
stanhope
درشکه چهارچرخه بدون کروک وسبک
bardolater
شیفته اشعار وسبک شعری شکسپیر
basic
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
mirror carpet
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
structures
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
plain
ساده
plain hearted
ساده دل
semplice
ساده
idiot
ساده
frugal
ساده
unassuming
ساده
homespun
ساده
baldly
ساده
unsophisticated
ساده
clodhopper
ساده
simple hearted
ساده دل
taffetized
ساده
plains
ساده
fructose
ساده
sheepishly
ساده دل
sheepish
ساده دل
freestanding
ساده
idiots
ساده
free spoken
ساده گو
fraudless
ساده
fanciless
ساده
explicit
ساده
naive
ساده
unaadorned
ساده
baldest
ساده
balder
ساده
bald
ساده
incomposite
ساده
incomplex
ساده
plainer
ساده
plainest
ساده
unmeaning
ساده
simplistic
ساده
cleans
ساده
artless
ساده
unceremoniously
ساده
unaffected
ساده
untutored
ساده
positive
ساده
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
simple
ساده
simple
ساده دل
unceremonious
ساده
slickest
ساده
slick
ساده
cleanest
ساده
cleaned
ساده
clean
ساده
clodhoppers
ساده
simplex
ساده
simpleminded
ساده دل
daff
ساده دل
simpler
ساده
charmless
ساده
seemly
<adj.>
ساده دل
simplest
ساده دل
innocent
<adj.>
ساده دل
inexpensive
ساده
simplest
ساده
good-humored
ساده دل
expansive
<adj.>
ساده دل
conversable
<adj.>
ساده دل
naif
ساده
downright
ساده
simpler
ساده دل
simple minded
ساده دل
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
soft eye
چشمی ساده
simple bending
خمش ساده
plainly
بطور ساده
simple eye
چشم ساده
simple magnet
مغناطیس ساده
simple beam
تیر ساده
simple beam
تیره ساده
book keeping by single e.
دفترداری ساده
simple mean
میانگین ساده
simple compression
فشار ساده
simple minded
ساده لوح
basic circuit
مدار ساده
simplex transmission
مخابره ساده
simple fraction
کسر ساده
simplifier
ساده کننده
simple distillation
تقطیر ساده
single bevel but weld
جوش لب به لب "وی " ساده
single bond
پیوند ساده
two time
دو حرکت ساده
simple correlation
همبستگی ساده
smpleton
ساده لوح
unfigured
بی صورت ساده
single entry
حسابداری ساده
booby
ساده لوح
underhand service
سرویس ساده
simple average
میانگین ساده
simple stress
تنش ساده
simple shear
برش ساده
simple schizophrenia
اسکیزوفرنی ساده
lambs
ادم ساده
clean collection
وصولی ساده
clean bill of lading
بارنامه ساده
clean bill
برات ساده
goof
ادم ساده
sementem
معنی ساده
goofs
ادم ساده
simple parry
دفاع ساده
simple oscillator
نوسانگر ساده
goofing
ادم ساده
empirical formula
فرمول ساده
goofed
ادم ساده
simple structure
ساخت ساده
bare
ساده اشکار
simple attack
حمله ساده
simplex channel
مجرای ساده
cats paw
ساده لوح
duping
ساده لوح
dupes
ساده لوح
sot
ساده لوح
simpleminded
ساده لوح
duped
ساده لوح
dupe
ساده لوح
simple truss
خرپای ساده
baring
ساده اشکار
barest
ساده اشکار
bares
ساده اشکار
barer
ساده اشکار
bared
ساده اشکار
dupable
ساده لوح
plain weave
بافت ساده
sketched
نقشه ساده
pick wickian
ساده بی تکلف
phonemes
صداهای ساده
phoneme
صدای ساده
nincompoops
ساده لوح
nincompoop
ساده لوح
plain rib
تیغه ساده
plain paper
کاغذ ساده
sketched
طرح ساده
lamb
ادم ساده
simplistic
ساده طبع
plain flap
فلپ ساده
lamblike
ساده لوح
plain clothes
ساده پوش
plain-clothes
ساده پوش
perfect gazes
گازهای ساده
fall guys
ساده لوح
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com