Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
hesper
ستاره مغرب
Other Matches
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Lesghi star
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
zephyr
باد مغرب نسیم باد مغرب
zephyrs
باد مغرب نسیم باد مغرب
dog star
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planet
ستاره سیار ستاره بخت
planets
ستاره سیار ستاره بخت
occident
مغرب
west
مغرب
sunsets
مغرب
west
<adj.>
مغرب
sunset
مغرب
westward
در جهت مغرب
wester
باد مغرب
occident
مغرب زمین
westbound
مسافر مغرب
westwards
در جهت مغرب
vespers
نماز مغرب
Morocco
کشور مغرب
evening pragen
نماز مغرب
westerly
در جهت مغرب
west
مغرب زمین
vesperal
شامگاهی نماز مغرب
favonian
وابسته به باد مغرب
lobo
گرگ مغرب امریکا
concentrator
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
western
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerns
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westwards
بسوی باختر بطرف مغرب
westward
بسوی باختر بطرف مغرب
westerner
غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners
غربی وابسته به مغرب یا باختر
stelliform
ستاره وار ستاره وش
westernization
فرنگی مابی پیروی از تمدن مغرب زمین
stellar
پر ستاره
stars
ستاره
starless
بی ستاره
asterisk
ستاره
asterisks
ستاره
aster
ستاره
starred
ستاره
star
ستاره
dwarf star
ستاره کوتوله
evening star
ستاره شامگاهی
lodestaror load
ستاره قطبی
daystar
ستاره بامداد
gaint star
ستاره غول
day star
ستاره بامداد
d. star
ستاره جفتی
lodestar
ستاره راهنما
lodestar
ستاره قطبی
finger fish
ستاره دریایی
rolling stone
<idiom>
ستاره سهیل
y winding
اتصال ستاره
y network
شبکه ستاره
hesperus
ستاره شام
georgium sidus
ستاره جرج
star washer
واشر ستاره ای
loadstar
ستاره قطبی
fixed star
ستاره ثابت
loadstar
ستاره راهنما
sea pad
ستاره دریایی
lucifer
ستاره بامدادی
lunette
ستاره صغیر
pulsating star
ستاره تپنده
sabaism
ستاره پرستی
sea nettle
ستاره دریای
supergaint
ستاره ابرغول
star connection
اتصال ستاره
star finder
ستاره یاب
stelliform
بشکل ستاره
stellate
ستاره مانند
star spangled
مزین به ستاره
star spangled
ستاره نشان
starlike
ستاره مانند
star voltage
ولتاژ ستاره
y voltage
ولتاژ ستاره
star bit
بیت ستاره
starlet
ستاره کوره
starlet
ستاره کوچک
proto star
پیش ستاره
polestar
ستاره قطبی
medusa
ستاره دریایی
y connection
اتصال ستاره
morning star
ستاره صبح
morning star
ستاره بامدادی
multiple star
ستاره چندگانه
neptune
ستاره نپتون
neutron star
ستاره نوترونی
north star
ستاره قطبی
north star
ستاره شمالی
nova
فانی ستاره
polaris
ستاره جدی
vesper
ستاره غروب
planetesimal
کوچک ستاره
uranus
ستاره اورانوس
pluto
ستاره پلوتو
polaris
ستاره قطبی
moring star
ستاره بامداد
shooting stars
ستاره ثاقب
comets
ستاره گیسودار
starfish
ستاره دریایی
hexagram
ستاره شش وجهی
shooting star
ستاره ثاقب
astronomer
ستاره شناس
astronomers
ستاره شناس
companion
ستاره ندیم
mars
ستاره مریخ
Pole Star
ستاره قطبی
astral
شبیه ستاره
Jove
ستاره مشتری
goat
ستاره جدی
goats
ستاره جدی
astrologer
ستاره شناس
pip
ستاره سردوش
pipped
ستاره سردوش
pipping
ستاره سردوش
pips
ستاره سردوش
asteroid
شبیه ستاره
asteroids
شبیه ستاره
comet
ستاره گیسودار
astrologers
ستاره شناس
astronmer
ستاره شناس
cameleopardalis
ستاره زرافه
an infinitude of stars
تعدادنامحدودی ستاره
stellar
شبیه ستاره
astronavigation
ستاره نوردی
asteroidal
مانند ستاره
camelopard
ستاره زرافه
stellar
ستاره وار
farsi be engilisi
ارایشگاه ستاره
asterial
ستاره شکل
asterisk
نشان ستاره
asterism
نشان ستاره
asterisks
نشان ستاره
stellular
شبیه ستاره کوچک
supergaint
ستاره فوق غول
syzygy
استقرارسه ستاره در خط مستقیم
stellify
بشکل ستاره درامدن
the north star
ستاره قطبی یا شمالی
stellify
بشکل ستاره دراوردن
astreated
تزئین شده با ستاره ها
lucky star
<idiom>
ستاره بخت واقبال
trigon
سه حالتی ستاره سه تایی
venus
زن زیبا ستاره زهره
trigon
اجتماع سه ستاره باهم
starred
نشان ستاره اختر
stardom
ستاره شدن سینماوغیره
asterism
هر چیزی شبیه ستاره
azimuth
ازیموت ستاره السمت
blazing star
ستاره دنباله دار
bronze star medal
مدال ستاره برنز
campaign star
نشان جنگی ستاره
comets
ستاره دنباله دار
caster
ستاره اول دو پیکر
Dingbat
نوشتاری که حاوی ستاره
giant star
ستاره بزرگ و درخشان
he can read the sky
ستاره شناس است
twinkling
چشمک زدن ستاره
all-star
تیم تمام ستاره
stars
نشان ستاره اختر
star
نشان ستاره اختر
casters
ستاره اول دو پیکر
castor
ستاره اول دو پیکر
castors
ستاره اول دو پیکر
starlight
وابسته بنور ستاره
receptor
ستاره مساعد گیرنده
receptors
ستاره مساعد گیرنده
asterisk
با ستاره نشان کردن
all star
تیم تمام ستاره
comet
ستاره دنباله دار
pentagram
ستاره پنج راس
star delta switch
کلید ستاره مثلث
star globe
ستاره یاب کروی
star crossed
دارای ستاره نحس
pulsating star
ستاره ضربان دار
regulus
ستاره قلب الاسد
asterisks
با ستاره نشان کردن
asteroid
ستاره مانند ستارهای
pentalpha
ستاره پنج پره
star of bethlehem
ستاره بیت اللحم
asteroids
ستاره مانند ستارهای
moring star
ستاره صبح ناهید
shiner
ستاره کلاه ابریشمی
medusoid
مانند ستاره دریایی
starfinder
دستگاه ستاره یاب
astrological
منسوب به علم ستاره شناسی
solstitium
[نقطه]
انقلاب
[ستاره شناسی]
astronomy
علم نجوم ستاره شناسی
starred
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
star turn
ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
star
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
astrology
طالع بینی ستاره شناسی
sirius
ستاره کاروان کش درکلب اکبر
stars
ستاره نمایش وسینماشدن درخشیدن
cometography
شرح ستاره دنباله دار
stargazer
کسیکه به ستاره ها خیره شده
ace
ستاره یا قهرمان تیمهای بازی
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com