English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (18 milliseconds)
English Persian
laudator ستایش کننده
Search result with all words
adorer ستایش کننده عاشق
venerator تکریم کننده ستایش کننده
Other Matches
panegyrical ستایش
worship ستایش
worshiped ستایش
worshiping ستایش
praising ستایش
panegyric ستایش
panegyrics ستایش
adoration ستایش
worshipping ستایش
commendation ستایش
encomium ستایش
praises ستایش
eulogium ستایش
laud ستایش
lauded ستایش
praise ستایش
adulation ستایش
lauding ستایش
lauds ستایش
orison ستایش
praised ستایش
worships ستایش
veneration ستایش
doxology ستایش
proneur ستایش گر
extolment ستایش
eulogies ستایش
laudation ستایش
eulogy ستایش
tributes ستایش تکریم
admiring ستایش امیز
doxological ستایش امیز
doxologize ستایش گفتن
to pay tribute to ستایش کردن
lauds ستایش کردن
kudos ستایش کردن
exaltation سرافرازی ستایش
praiseful ستایش امیز
lauding ستایش کردن
encomiastic ستایش امیز
eulogistic ستایش امیز
adorable شایان ستایش
unsung ستایش نشده
tribute ستایش تکریم
praiseworthiness برای ستایش
adorableness شایستگی ستایش
adorability شایستگی ستایش
ovations ستایش و استقبال
ovation ستایش و استقبال
laud ستایش کردن
lauded ستایش کردن
commended ستایش کردن
panegyrize ستایش کردن
commend ستایش کردن
hierolatry ستایش مقدسات
eulogised ستایش کردن
eulogises ستایش کردن
eulogising ستایش کردن
eulogize ستایش کردن
eulogized ستایش کردن
eulogizes ستایش کردن
eulogizing ستایش کردن
laudable قابل ستایش
sweet talk <idiom> ستایش کسی
glorifying ستایش کردن
glorify ستایش کردن
glorifies ستایش کردن
commends ستایش کردن
commending ستایش کردن
panegyric ستایش امیز مدیحه
more praise than pudding ستایش خشک و خالی
eloge ستایش شخص مرده
praiseworthy قابل ستایش ستودنی
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
panegyrical ستایش امیز مدیحه
panegyrics ستایش امیز مدیحه
venerating ستایش و احترام کردن
sensibility to praise حساسیت نسبت به ستایش
to preach up ستودن یا ستایش کردن
venerate ستایش و احترام کردن
apotheoses ستایش اغراق امیز
apotheosis ستایش اغراق امیز
venerated ستایش و احترام کردن
laudably بطور قابل ستایش
venerates ستایش و احترام کردن
praiseworthily بطور قابل ستایش
palmary شایسته ستایش و تقدیر برجسته
commendably چنانکه شایان ستایش باشد
magnifcation درشت سازی ستایش زیاد
claptrap سخنی که برای ستایش دیگران بگویند
henotheism ستایش چند خدا یکی پس ازدیگری
hero-worshipper ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
adorably چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
worthy of praise شایان تمجید سزاوارتمجید شایان ستایش
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com