Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (6 milliseconds)
English	Persian
pasteurize	سترون ساختن میکروب طبق روش پاستور
Other Matches
strile	سترون
sterile	سترون
microbicide	میکروب کش
microb	میکروب
barren	سترون
germiculture	پرورش میکروب
sterilises	سترون کردن
disinfected	سترون کردن
aerobe	میکروب هوازی
sterilising	سترون کردن
sterilize	سترون کردن
sterilized	سترون کردن
sterilizes	سترون کردن
sterilizing	سترون کردن
sterilised	سترون کردن
disinfecting	سترون کردن
disinfect	سترون کردن
disinfects	سترون کردن
spore	تخم میکروب
sterilization	سترون سازی
soil sterilization	سترون کردن خاک
subculture	کشت دوم میکروب
subcultures	کشت دوم میکروب
microbiological	مربوط به میکروب شناسی
microphage	سلول میکروب خوار کوچک
microspore	تخم میکروب ریز خردهاگ
spirochetosis	ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
germtheory	فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
microphagus	سلول میکروب خوار کوچک خرد خوار
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
creating	ساختن
creates	ساختن
fabricates	ساختن
create	ساختن
fabricating	ساختن
fabricate	ساختن
miscreate	بد ساختن
constructed	ساختن
constructs	ساختن
construct	ساختن
constructing	ساختن
fabricated	ساختن
indite	ساختن
pellet	حب ساختن
make	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashion	مد ساختن
builds	ساختن
buildings	ساختن
build	ساختن
invent	ساختن
invented	ساختن
inventing	ساختن
invents	ساختن
put up	ساختن
put-up	ساختن
bulid	ساختن
carbonize	کک ساختن
confect	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
manufacture	ساختن
manufactured	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
dree	ساختن با
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
upgrade	ساختن
compose	ساختن
set up	ساختن
idolize	بت ساختن
produce	ساختن
composes	ساختن
mint	ساختن
remakes	از نو ساختن
minted	ساختن
remake	از نو ساختن
minting	ساختن
mints	ساختن
upbuild	ساختن
forborne	ساختن با
bridged	پل ساختن
idolized	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolizing	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolised	بت ساختن
makes	ساختن
produces	ساختن
produced	ساختن
to t. up	ساختن
unifying	تک ساختن
unify	تک ساختن
generated	ساختن
unifies	تک ساختن
generate	ساختن
to go in with	ساختن با
bridge	پل ساختن
to make a shift	ساختن
to make away	ساختن
generates	ساختن
bridges	پل ساختن
to get along	ساختن
generating	ساختن
produces	ساختن محصول
outraging	بی حرمت ساختن
familiarised	اشنا ساختن
familiarises	اشنا ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
maximize	بیشینه ساختن
diversify	گوناگون ساختن
familiarize	اشنا ساختن
familiarising	اشنا ساختن
disables	ناتوان ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
disabling	ناتوان ساختن
disable	ناتوان ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
reconciles	راضی ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
subverts	واژگون ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subverting	واژگون ساختن
discover	مکشوف ساختن
produced	ساختن محصول
discovered	مکشوف ساختن
subvert	واژگون ساختن
gaunt	زننده ساختن
discovers	مکشوف ساختن
reconcile	راضی ساختن
affiliates	مربوط ساختن
notified	اگاه ساختن
notifies	اگاه ساختن
notify	اگاه ساختن
notifying	اگاه ساختن
subverted	واژگون ساختن
ensures	مطمئن ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
produce	ساختن محصول
outraged	بی حرمت ساختن
discovering	مکشوف ساختن
substantiates	مستند ساختن
denude	عاری ساختن
snarls	خشمگین ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarl	خشمگین ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
substantiating	مستند ساختن
denigration	سیاه ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
denuded	عاری ساختن
humidify	مرطوب ساختن
substantiate	مستند ساختن
denuding	عاری ساختن
discourage	بی جرات ساختن
discourages	بی جرات ساختن
rescind	باطل ساختن
rescinding	باطل ساختن
rescinds	باطل ساختن
denudes	عاری ساختن
relieve	بر جسته ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
disturb	مضطرب ساختن
minimizing	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
insuring	مطمئن ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
insures	مطمئن ساختن
wet	مرطوب ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
wets	مرطوب ساختن
wetted	مرطوب ساختن
wettest	مرطوب ساختن
ensured	مطمئن ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com