Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
free standing columns
ستونهای مستقل یا مجزا
Other Matches
unit assembly
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
coastal convoy
ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
decollate
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
doubled columns
ستونهای مضاعف
snaking columns
ستونهای مارپیچی
columnar basalt
ستونهای بازالت
newspaper columns
ستونهای روزنامه
packed columns
ستونهای پرشده
parallel column
ستونهای موازی
pillars of corti
ستونهای کورتی
columnar basalt
ستونهای سیاه سنگی
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
piers
پایه نصب ستونهای ساختمانی
pier mount
پایه نصب ستونهای ساختمانی
pier
پایه نصب ستونهای ساختمانی
sidelobe
ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
apteral
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
tabs
کلید کنترلی که ستونهای خروجی را مشخص میکند
tab
کلید کنترلی که ستونهای خروجی را مشخص میکند
mobile employment
استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
tables
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabled
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
tabling
ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
distinguishing
مجزا
discrete
مجزا
ditinct
مجزا
apartfrom
مجزا از
knock down
مجزا
distinct
مجزا
abstracted
مجزا
disjunct
مجزا
separable
مجزا
spot footing
پی مجزا
free-standing
مجزا
several
مجزا
single line
خط مجزا
isolates
مجزا کردن
abstractedly
بطور مجزا
decollate
مجزا کردن
isolating
مجزا کردن
isle
مجزا کردن
isles
مجزا کردن
separates
مجزا کردن
detached
ستون مجزا
separated
مجزا کردن
isolate
مجزا کردن
separate
مجزا کردن
step
واحد مجزا
stepping
واحد مجزا
disassemble
مجزا کردن
seclude
مجزا کردن
garrison house
پادگان مجزا
lone
مجزا ومنفرد
semidetached
نیمه مجزا
separate ammunition
مهمات مجزا
individual controls
کنترلهای مجزا
knock down
مجزا کردن
separate loading
مجزا پرشونده
separate sewer
شبکه مجزا
unit assembly
یک قطعه مجزا
abstract
مجزا کردن
discrete packets
بستههای مجزا
discrete particle
ذره مجزا
indiscrete
غیر مجزا
apart
مجزا غیرهمفکر
abstracts
مجزا کردن
single line
ردیف مجزا
discrete source
چشمههای مجزا
discrete values
مقادیر مجزا
abstracting
مجزا کردن
separate loading
مهمات مجزا
landed a
مستقل
separate
مستقل
autonomic
مستقل
freelance
مستقل
free-standing
مستقل
exogenous
مستقل
stand alone
مستقل
absolutes
مستقل
absolute
مستقل
realty
مستقل
autocratic
مستقل
freed
مستقل
freeing
مستقل
mavericks
مستقل
frees
مستقل
separates
مستقل
separated
مستقل
solo
مستقل
solos
مستقل
independent
مستقل
maverick
مستقل
free
مستقل
sovereign
مستقل
sovereigns
مستقل
isolated double bond
پیوند دوگانه مجزا
individ
بطور مجزا شخصا
facility
ساختمان بزرگ مجزا
discretely
بطور مطلق یا مجزا
insulates
با عایق مجزا کردن
insulating
با عایق مجزا کردن
individual units
یکانهای منفرد یا مجزا
insulate
با عایق مجزا کردن
canalization
به صورت مجزا دراوردن
device independence
مستقل از دستگاه
entities
موسسه مستقل
entities
موجودیت مستقل
autonomous operation
عملیات مستقل
single unit
یکان مستقل
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
context free
مستقل از متن
stand on one's own two feet
<idiom>
مستقل بودن
argument
متغیر مستقل
arguments
متغیر مستقل
separate company
گروهان مستقل
self goverment
حکومت مستقل
individual units
یکانهای مستقل
semi independent
نیمه مستقل
independent variable
متغیر مستقل
independent state
دولت مستقل
independent equations
معادلات مستقل
independent consultant
مشاور مستقل
independency
کشور مستقل
garrison house
ساخلو مستقل
entity
موسسه مستقل
entity
موجودیت مستقل
explanatory variable
متغیر مستقل
separate battalion
گردان مستقل
separate battery
اتشبار مستقل
separate brigade
تیپ مستقل
machine independent
مستقل از ماشین
autocracy
حکومت مستقل
a stand-alone company
یک شرکت مستقل
separate
یکان مستقل
separated
یکان مستقل
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
absolutes
مستقل استبدادی
to stand by oneself
مستقل بودن
autonomous variable
متغیر مستقل
autonomous consumption
مصرف مستقل
separates
یکان مستقل
detached
ستون مستقل
comparmentalize
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
caption code
رمز نویسی با متن مجزا
cut sheet feeder
تغذیه کننده کاغذ مجزا
dependencies
کشور غیر مستقل
dependency
کشور غیر مستقل
separations
مستقل شدن یکانها
separation
مستقل شدن یکانها
argument
[of a function]
متغیر مستقل
[ریاضی]
computer independent language
زبان مستقل کامپیوتری
temperature independent paranagnetism
پارامغناطیس گرما مستقل
monarchism
اصول سلطنت مستقل
independent variable
متغیر مستقل
[ریاضی]
dependent state
دولت غیر مستقل
monocracy
حکومت مستقل یا انفرادی
number of componentes
تعداد سازندههای مستقل
autonomous investment
سرمایه گذاری مستقل
autonomous
دارای زندگی مستقل
systyle
دارای ستونهای تنگ تنگ
comma delimited file
فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
cans
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
fan
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanned
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
matrix isolation spectroscopy
طیف بینی مجزا شده درماتریس
scalar
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
canning
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
can
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
pica
سیستم عامل مستقل از ماشین
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
post town
شهری که پستخانه مستقل دارد
argument
[of a function]
متغیر مستقل تابعی
[ریاضی]
monarchic
مربوط به سلطان یا سلطنت مستقل
multicollinearity
هم خطی بین متغیرهای مستقل
standalone
سیستمی که مستقل کار میکند
autonomous
دارای حکومت مستقل خودمختار
stand-alone
<adj.>
خود کفا
[به تنهایی]
[مستقل ]
territoriality
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
icca
انجمن مستقل مشاورین کامپیوتر
autonomous investment
سرمایه مستقل از درامد ملی
autonomous
دارای حکومت مستقل داخلی
territorialism
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
sue and losse part
عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
cells
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
trivial segmentation
ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
continuous tone image
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
pitches
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
cell
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
dominion
قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
sovereign
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
diarchy
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل
defacto recognition
به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
sovereigns
دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com