Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
currish
ستیزه جو غرغر کننده
Other Matches
growler
غرغر کننده
contending
ستیزه کننده مخالف
mutter
غرغر
muttered
غرغر
muttering
غرغر
mutters
غرغر
mussitate
غرغر
murmurously
با غرغر
grumbling
غرغر
grumble
غرغر کردن
grumbled
غرغر کردن
grumbles
غرغر کردن
growls
غرغر کردن
growling
غرغر کردن
growled
غرغر کردن
growl
غرغر کردن
muttering
غرغر کردن
mutters
غرغر کردن
fool hen
غرغر کردن
muttered
غرغر کردن
mutter
غرغر کردن
to kvetch
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
grudge
رشک ورزیدن به غرغر کردن
grudged
رشک ورزیدن به غرغر کردن
grudges
رشک ورزیدن به غرغر کردن
to bitch
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to gripe
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouch
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to moan
غرغر کردن
[درباره چیزی]
The worst wheel of the cart creaks most.
<proverb>
بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
altercation
ستیزه
disputed
ستیزه
disputes
ستیزه
dispute
ستیزه
disputing
ستیزه
xantippe
زن ستیزه جو
contestant
ستیزه جو
contestants
ستیزه جو
altercations
ستیزه
scrappier
ستیزه جو
scrappiest
ستیزه جو
scrappy
ستیزه جو
barratry
ستیزه جو
xanthippe
زن ستیزه جو
disputations
ستیزه
contretemps
ستیزه
disputation
ستیزه
melee
ستیزه
pugilist
ستیزه گر
pugilist
ستیزه جو
squabble
ستیزه
squabbled
ستیزه
contentious
ستیزه جو
disputative
ستیزه جو
striver
ستیزه جو
contentions
ستیزه
conflict
ستیزه
disputatious
ستیزه جو
dissentious
ستیزه گر
conflicted
ستیزه
pugnacious
ستیزه گر
quarrelsome
ستیزه جو
contention
ستیزه
by the ears
در ستیزه
squabbles
ستیزه
conflicts
ستیزه
strife
ستیزه
squabber
ستیزه گر
squabbling
ستیزه
quarelsomeness
ستیزه جوئی
contended
ستیزه کردن
termagancy
ستیزه جویی
controversy
جدال ستیزه
contends
ستیزه کردن
melec
منافره ستیزه
altercate
ستیزه کردن
militating
ستیزه کردن
contend
ستیزه کردن
antagonise
ستیزه کردن
shrew
زن ستیزه جو پتیاره
quarrelsomeness
ستیزه جوئی
disputatiousness
ستیزه جویی
roosters
ادم ستیزه جو
intractable
خیره سر ستیزه جو
rooster
ادم ستیزه جو
currishness
ستیزه جویی
shrews
زن ستیزه جو پتیاره
militates
ستیزه کردن
controversies
جدال ستیزه
militate
ستیزه کردن
quarreled
دعوا ستیزه
quarreled
ستیزه کردن
quarreling
دعوا ستیزه
quarreling
ستیزه کردن
quarrelled
دعوا ستیزه
quarrels
دعوا ستیزه
quarrelling
ستیزه کردن
quarrelled
ستیزه کردن
quarrel
ستیزه کردن
quarrel
دعوا ستیزه
militated
ستیزه کردن
squabbled
ستیزه کردن
squabbles
ستیزه کردن
quarrels
ستیزه کردن
quarrelling
دعوا ستیزه
squabbling
ستیزه کردن
pugnacity
ستیزه جویی
squabble
ستیزه کردن
disputatiously
ازروی ستیزه جویی
quarrelsomely
از روی ستیزه جوئی
shrewishly
از روی ستیزه جویی
contested
ستیزه کردن مشاجره
contest
ستیزه کردن مشاجره
contesting
ستیزه کردن مشاجره
contests
ستیزه کردن مشاجره
it will give rise to a quarrel
مایه ستیزه خواهد شد
scrappiness
اوراق شدگی ستیزه جویی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
bicker
پرخاش کردن ستیزه کردن
bickers
پرخاش کردن ستیزه کردن
bickered
پرخاش کردن ستیزه کردن
bickering
پرخاش کردن ستیزه کردن
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com