English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English Persian
rebound hardness سختی جهشی
Search result with all words
rebound hardness test ازمایش سختی جهشی
Other Matches
saccadic movement حرکت جهشی
directional stability پایداری جهشی
tempered درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
linear برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
hardily به سختی
hardiness سختی
hard lines سختی
grievousness سختی
hardness of water سختی اب
impenetrableness سختی
implacability سختی
inclemency سختی
inexorability سختی
stiffness سختی
duress سختی
adamancy سر سختی
adamancy سختی
aggravation سختی
arduousness سختی
astingency سختی
buckram سختی
flintiness سختی
induration سختی
inexpiableness سختی
intenseness سختی
sternness سختی
strictness سختی
terribleness سختی
steeliness سختی
soreness سختی
roughing سختی
intension سختی
intolerableness سختی
intractability سختی
long suffering سختی کش
odburacy سختی
oppressiveness سختی
rigor سختی
rigorism سختی
rigorousness سختی
toughness سختی
violence سختی
privations سختی
rigors سختی
severity سختی
rigour سختی
intensity سختی
rigours سختی
austerity سختی
privation سختی
rigidity سختی
inflexibility سختی
hardship سختی
hardships سختی
heavily به سختی
tenacity سختی
hardness سختی
seriously به سختی
difficulties سختی
difficulty سختی
life of privation زندگی در سختی
softens سختی را گرفتن
narrow circumstances تنگی سختی
water hardness درجه سختی آب
soften سختی را گرفتن
irreconcilableness سختی در عقیده
resistance سختی مخالفت
irreconcilability سختی در عقیده
painfulness زحمت سختی
thermosetting سختی پذیر
to suffer hardship سختی کشیدن
granite سختی استحکام
tenacity coefficient ضریب سختی
temporary hardness سختی موقت
strain hardness سختی کشی
strain hardness سختی درجه
softener کاهنده سختی اب
sclerometer سختی سنج
refractorily باسر سختی
duration سختی بقاء
permanent hardness سختی دائمی
graveness عبوسی سختی
asperity سختی ترشی
softened سختی را گرفتن
gameness جان سختی
acataposis سختی بلع
eburnation عاجی سختی
hardly any به سختی هیچ [هر]
durometer سختی سنج
depth of hardening zone عمق سختی
I hardly ate من تو را سختی خوردم
depth of case عمق سختی
stubbornly از روی سر سختی
hardenability قابلیت سختی
stubbornness سر سختی لجاجت
hardness test ازمایش سختی
solidity استواری سختی
imperviousness سختی بی اعتنائی
impact hardness سختی برخورد
permanent hardness of water سختی دایم اب
addle سختی گرفتاری
stress سختی پریشان کردن
to rub through or along با سختی بسر بردن
hardly a child anymore دیگر به سختی بچه ای
the violence of a wind سختی یاتندی باد
thermoset پلاستیک سختی ناپذیر
stressing سختی پریشان کردن
stresses سختی پریشان کردن
brinell hardness number ضریب سختی برینل
to escape with life and limb سختی رهایی جستن
nip and tuck <idiom> به سختی تمام کردن
It was raining hard. باران سختی می با رید
scratch hardness tester ازمایشگر سختی خراش
scratch hardness درجه سختی خراش
come down hard on <idiom> به سختی تنبه کردن
scleroscope hardness دستگاه سختی سنج
thrust hardness درجه سختی فشاری
thermoplastics پلاستیک سختی ناپذیر
hardness testing machine دستگاه ازمایش سختی
vickers hardness test ازمایش سختی ویکرز
heavy fighting is in progress جنگ سختی جریان
eke out <idiom> به سختی بدست آوردن
quenching ترساندن درجه سختی
red hardness سختی گرم سرخ
to start with difficulty به سختی روشن شدن
drop hardness test ازمایش سختی سقوطی
go for broke <idiom> به سختی تلاش کردن
rockwell hardness test ازمایش سختی راک ول
dark horse <idiom> کاندیدی که به سختی مردم بشناسندش
let (someone) have it <idiom> شخصی را به سختی صدمه زدن
to plow [one's way] through something [American English] با سختی در کاری جلو رفتن
pressed for time <idiom> با اشکال وبه سختی وقت
to get off cheaply بدون سختی رها یافتن
water softener [کاهش دهنده درجه سختی آب]
to get off easy بدون سختی رها یافتن
Difficult times lie ahead. دوران سختی درپیش است
violence شدت و تندی و سختی خشونت
to get off lightly بدون سختی رها یافتن
pull through در سختی بکسی کمک کردن
hardness tester ازمایش کننده یا تستر سختی
joming test ازمایش تعیین سختی فلزات
to pile up or on the agony شرح اندوه یا سختی ای رازیادترکردن
thermoplast پلاستیک سختی ناپذیر ترموپلاست
charley horse سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
serverance allowance حق پوشاک برای سختی هوا
lift is full of troubles زندگی را سراسر سختی است
English is not a hard language . انگلیسی زبان سختی نیست
footed سر تیر ماده سختی راقراردادن
dutch uncle کسی که به سختی دیگری راملامت کند
to talk like a Dutch uncle to somebody [American E] <idiom> کسی را به سختی راملامت کردن [اصطلاح]
brinell hardness test طریقه اندازه گیری سختی برینل
irresistibleness غیر قابل مقاومت بودن سختی
vicker's diamond hardness tester دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
He is hard nut to crack . آدم سختی (سخت گیری )است
dimension stock چوب سختی که به ابعاد معینی تبدیل شده
implacably از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
give (someone) a hard time <idiom> لحظات سختی برای کسی فراهم کردن
impenitence سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
durometer اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
to take the bull by the horns دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
carbonet hardness درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
to stand the racket ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
parkinsonism اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
It's pretty hard to be in a bad mood around a fivemonth old baby. ناراحت بودن در کنار یک نوزاد پنج ماهه کار سختی است.
lignum vi tae یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
final setting time مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
nerds شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
multipoundage syatem روش تمرین وزنه برداری باکاستن وزنه هنگام سختی کار
aviation pay معاش هوایی سختی خدمت هوایی
temper brittleness شکنندگی حالت سختی شکنندگی بازپخت
brinell hardness سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com