Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (7 milliseconds)
English
Persian
temper hardening
سخت گردانی بازپخت
Search result with all words
gas fired hardening tempering furnace
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
Other Matches
strain hardenability
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
anneal
بازپخت
annacal
بازپخت
tempering
بازپخت
pot annealing
بازپخت
annealing
بازپخت
tempering cycle
دوره بازپخت
full annealing
بازپخت کامل
tempering furnace
کوره بازپخت
isothermal annealing
بازپخت هم دمایی
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
tempering temperature
درجه حرارت بازپخت
resistance to tempering
مقاوم در برابر بازپخت
blue anealing
بازپخت ابی رنگ
tempered martensite
ماتنسیت بازپخت شده
rambled
سر گردانی
ramble
سر گردانی
rambles
سر گردانی
regimental
گردانی
file handling
پرونده گردانی
exception handling
استثنا گردانی
rim drive
لبه گردانی
magnetization
مغناطیس گردانی
runaround
دور سر گردانی
rectification
راست گردانی
transliteration
نویسه گردانی
revolvable
دور گردانی
data handling
داده گردانی
thinning
رقیق گردانی
repeal
باز گردانی
repeals
باز گردانی
hardening
سخت گردانی
nitrogen hardening
سخت گردانی ازتی
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
austemper
سخت گردانی حرارتی
precipitation hardening
سخت گردانی رسوبی
magnetizing field
میدان مغناطیس گردانی
magnetizing current
جریان مغناطیس گردانی
work hardening
سخت گردانی سرد
magnetization characteristic
منحنی مغناطیس گردانی
austemper
سخت گردانی باینیت
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
quench age hardening
سخت گردانی و ترساندن
quenching and tempering
ترساندن و سخت گردانی
radiation hardening
سخت گردانی تابشی
toughen by sparks
سخت گردانی با جرقه
aging
سخت گردانی زمانی
strain hadening
سخت گردانی کرنشی
strain hadening
سخت گردانی سرد
softening point
نقطه نرم گردانی
softening furnace
کوره نرم گردانی
age hardening
سخت گردانی زمانی
selective hardening
سخت گردانی انتخابی
ausformig
سخت گردانی اوستینیتی
induction harening
سخت گردانی القائی
cure rate
سرعت سخت گردانی
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
electrolytic deposition
متالیزه گردانی گالوانیکی
cementation
سیمانکاری سخت گردانی
double hardening
سخت گردانی مضاعف
hardening room
اطاق سخت گردانی
direct quenching
سخت گردانی مستقیم
case hardening
سخت گردانی سطحی
curing vessel
فرف سخت گردانی
hardening furnace
کوره سخت گردانی
curing oven
کوره سخت گردانی
case harden
سخت گردانی سطحی
hardening constituent
جزء سخت گردانی
hardening distortion
شکستگی سخت گردانی
hardening crake
ترک سخت گردانی
broken hardening
سخت گردانی شکسته
induced magnetization
مغناطیس گردانی القائی
hot tempering
سخت گردانی درجهای
tempered
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
temper
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
tempers
درجه سختی طبیعی حالت سختی بازپخت
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
depth of hardening zone
عمق ناحیه سخت گردانی
strain age hardening
سخت گردانی کرنشی زمانی
hardening strain
تغییر طول سخت گردانی
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
gas case hardening
سخت گردانی پوسته گازی
mold drying oven
کوره خشک گردانی قالبی
cold upsetting die
حدیده چاق گردانی سرد
quenched and tempered condition
حالت ترساندن و سخت گردانی
carburizer
ماده ویژه سخت گردانی
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
reinstatement of revolving credit
اعتبار گردانی را تجدید کردن
salt bath hardening
سخت گردانی حمام نمک
age hardening susceptibility
تقبل سخت گردانی زمانی
self hardening steel
فولاد خود سخت گردانی
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
oil hardening steel
فولاد سخت گردانی روغنی
high frequency induction hardening
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
quenching and tempering furnace
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
temper brittleness
شکنندگی حالت سختی شکنندگی بازپخت
flame hardening
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
full annealing
بازپخت کامل تاباندن کامل
dispersion hardening
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
transliterate
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
strain hardenability
سخت گردانی سخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com