Dictiornary-Farsi | سخن غیر مفهوم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 92 (7 milliseconds)

English	Persian
zircon	سخن غیر مفهوم


Search result with all words

sound	مفهوم
sounded	مفهوم
soundest	مفهوم
sounds	مفهوم
sense	حس تشخیص مفهوم
sensed	حس تشخیص مفهوم
senses	حس تشخیص مفهوم
implication	مستلزم بودن مفهوم
implication	مفهوم استنباط
implications	مستلزم بودن مفهوم
implications	مفهوم استنباط
intention	غرض مفهوم
intentions	غرض مفهوم
unintelligible	غیر مفهوم
significance	مفهوم اهمیت
dictatorship	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
dictatorships	این لفظ را مارکس به شکل دیکتاتوری پرولتاریاdictatorship prolotarian به کار برده است که مفهوم ان " حکومت مطلقه طبقه رنجبر یا کارگر " میباشد
purpose	مفهوم
purposes	مفهوم
purport	مفهوم ساختن
purported	مفهوم ساختن
purporting	مفهوم ساختن
purports	مفهوم ساختن
meaning	مفهوم فحوا
meanings	مفهوم فحوا
effect	مفهوم نیت
effected	مفهوم نیت
effecting	مفهوم نیت
notion	مفهوم
notions	مفهوم
intelligible	مفهوم
constructively	بطور مفهوم
implicitly	بطور مفهوم
overtone	شدیدالحن مفهوم فرعی
overtones	شدیدالحن مفهوم فرعی
import	مفهوم ورود
imported	مفهوم ورود
importing	مفهوم ورود
hang	مفهوم
hangs	مفهوم
context	مفهوم
contexts	مفهوم
concept	مفهوم
concepts	مفهوم
conception	مفهوم
conceptions	مفهوم
tacit	مفهوم
implicit	اشاره شده مفهوم
implied	ضمنا" مفهوم
implied	مفهوم ضمنی
vacuous	بی مفهوم
substance	مفاد مفهوم
substances	مفاد مفهوم
moral	مفهوم
by con.	مفهوم مخالف ان جنین میشود
comprehensibly	بطور مفهوم
conceptualization	مفهوم سازی
concept formation	تکوین مفهوم
concept learning	مفهوم اموزی
conceptual learning	مفهوم اموزی
conjunctive concept	مفهوم عطفی
contraposition	مفهوم مخالف
denotation	علامت تفکیک معنی و مفهوم
electronic cottage	مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
galimatias	کلام غیر مفهوم
ideogram	مفهوم نگاشت
impliedly	بطور مفهوم
information hiding	یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
intendment	مفهوم
intelligibly	بطور مفهوم
iuntelligibly	بطور مفهوم
loose sentence	جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
opaquely	چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
percept	چیز مفهوم ادراکات
purporst	مفهوم
purporst	بهانه مفهوم شدن
rebus sic stautibus	به این مفهوم که احکام در ازمنه مختلف دچارتغییر شکل می شوند
relational concept	مفهوم ربطی
roger	مفهوم شد پیام را گرفتم
signification	مفهوم
stored program concept	ایده برنامه ذخیره شده مفهوم برنامه ذخیره شده
the document purports that	انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
the inherent	text or word a of indirectsense and مفهوم
value added concept	مفهوم ارزش افزوده
The sense of this word is not clear .	معنی و مفهوم این کلمه روشن نیست
get the message <idiom>	به واضحی فهمیدن مفهوم
read between the lines <idiom>	پیدا کردن مفهوم ضمنی
to the [that] effect <adv.>	با مفهوم [معنی] کلی
wheel	[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
yin yang	مرد و زن [نمادی که در فرش های چینی بکار رفته و مفهوم از دو چیز متضاد را نشان میدهد.]
conception	مفهوم آفرینی
Partial phrase not found.