Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
venriloquism
سخن گفتن بدانسان که گمان کنندصداازجای ....دهان بیرون میاید
Other Matches
Santa Claus
شخص موهومی که کودکان گمان میبرند درشب عیدمیلادمسیح میاید
egg tooth
نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
ejaculating
از دهان بیرون پراندن
ejaculate
از دهان بیرون پراندن
ejaculates
از دهان بیرون پراندن
ejaculated
از دهان بیرون پراندن
blurt
از دهان بیرون انداختن
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
accentually
بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
i stated the facts
چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
slaver
گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver
اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
rictus
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth .
خبری را در دهان به دهان پخش کردن
to pack a jury
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
to interlock levers
اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal
دهان دار وابسته به دهان
expired air method
روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
it snows
برف میاید
prices are sagging
قیمتهاپایین میاید
i feel sleepy
خوابم میاید
it reeks of blood
بوی خون از ان میاید
This dress suits me .
این لباس به من میاید.
greeted
درود گفتن تبریک گفتن
greet
درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
greets
درود گفتن تبریک گفتن
his manners smackofselfishness
بوی خودپسندی از رفتارش میاید
it thunders
صدای اسمان غرغره میاید
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
ace
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
gerunds
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
aces
میباشد که بصورت ترکیب با سایرکلمات میاید
gerund
باخرفعل بدست میاید اسم مصدر
gluten
سریشمی که ازشاخ واستخوان بدست میاید
eider down
پرنرمی که ازمرغابی شمالی بدست میاید
growl
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
dry ice
یخی که از جامدکردن اکسید دو کربن بدست میاید
growls
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
mannose
ماده قندی که ازاکسیداسیون مانیتول بدست میاید
internal evidence
مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
growling
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
growled
خرناس کشیدن صدایی که از نای سگ خشمگین بر میاید
green corn
ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
efflore scence
قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
labdanum
ماده معطر تلخی که از انواع لادن بدست میاید
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
metaprotein
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
guinea pigs
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
guinea pig
خوکچه هندی انسان یا حیوانی که روی ان ازمایش بعمل میاید
do
این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
godchildren
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
sputters
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputter
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
jelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelled
ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
guess
گمان
impression
گمان
surmising
گمان
they suspect him of lying
گمان
guessed
گمان
surmised
گمان
impressions
گمان
idea
گمان
surmises
گمان
ideas
گمان
conjecture
گمان
assumption
گمان
opinion
گمان
opinions
گمان
surmise
گمان
guesses
گمان
thought
گمان
thoughts
گمان
i suppose so
گمان میکنم
believe
گمان داشتن
wis
گمان کردن
reckon
گمان کردن
reckoned
گمان کردن
reckons
گمان کردن
think
گمان کردن
thinks
گمان کردن
estimations
حدس گمان
estimation
حدس گمان
supposition
گمان پندار
doubted
گمان دودلی
doubting
گمان دودلی
doubts
گمان دودلی
aims
گمان جهت
aimed
گمان جهت
aim
گمان جهت
supposing
گمان کردن
i do not think so
گمان نمیکنم
suppose
گمان کردن
suppositions
گمان پندار
trusting
نیک گمان
dubitate
گمان چیزنامعلوم
suspecting
گمان کردن
suspects
گمان کردن
believes
گمان داشتن
believed
گمان داشتن
suspect
گمان کردن
belief
ایمان گمان
conjecture
گمان بردن
supposable
گمان کردن
supposes
گمان کردن
dubitation
گمان شک داشتن
doubt
گمان دودلی
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
surmised
گمان بردن حدس
think well of
خوش گمان بودن به
to think ill of any one
نسبت به کسی بد گمان
surmises
گمان بردن حدس
surmise
گمان بردن حدس
to believe wrong
اشتباه گمان کردن
surmising
گمان بردن حدس
antibiotic
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
outguess
در حدس و گمان برتری داشتن بر
hunch player
شرطبند از روی حدس و گمان
open hearted
راست باز خوش گمان
i suspect him to be a liar
گمان میکنم دروغگو باشد
i shoudel hardly think so
گمان نمیکنم اینطور باشد
evangelical
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to think well of a person
درباره کسی خوش گمان بودن
Baldenfreude
[حس ارضایی که از کچل بودن یا کچل شدن دیگران به دست میاید]
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
pale face
سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
OS
دهان
saliva
اب دهان
spittle
اب دهان
jibs
دهان
jibbed
دهان
slobber
اب دهان
jibbing
دهان
slobbered
اب دهان
jib
دهان
puss
دهان
mouthed
دهان
polystome
دهان
mouth
دهان
unmuffle
دهان
polystomatous
دهان
potato box
دهان
chops
دهان
gobs
دهان
mouthing
دهان
gob
دهان
astomatous
بی دهان
mouths
دهان
astomatal
بی دهان
slobbers
اب دهان
slobbering
اب دهان
slobbering
دهان را اب انداختن
reeked
بخار دهان
mouth-watering
دهان آب انداز
scold
ادم بد دهان
gagging
دهان باز کن
gagged
دهان باز کن
palate
سقف دهان
fetid
گند دهان
halitosis
گند دهان
palates
سقف دهان
gag
دهان باز کن
scolds
ادم بد دهان
scolded
ادم بد دهان
orals
از راه دهان
to shut up
دهان بستن
oral
از راه دهان
mouthwash
دهان شویه
mouth
در دهان گذاشتن
mouthed
در دهان گذاشتن
mum's the word
<idiom>
دهان قرص
mouths
در دهان گذاشتن
slobber
دهان را اب انداختن
mouthing
در دهان گذاشتن
slobbers
دهان را اب انداختن
reek
بخار دهان
say a mouthful
<idiom>
حرف دهان پر کن
gags
دهان باز کن
mouthwashes
دهان شویه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com