English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
block سدکردن غیرمجاز حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
Other Matches
leg before wicket حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
jab checking فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
holds گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
hold گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
stop سدکردن
stops سدکردن
stopping سدکردن
stopped سدکردن
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
fire barrage سدکردن با اتش
hookers بازیگری که عادت به سدکردن با چوب دارد
block پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
blocked پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
hooker بازیگری که عادت به سدکردن با چوب دارد
cut block سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
blocks پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
blocking سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
wildcat غیرمجاز
wildcats غیرمجاز
unallowable غیرمجاز
illicit غیرمجاز
unlicensed غیرمجاز
unauthorized غیرمجاز
illegal حرام غیرمجاز
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
contraband کالای غیرمجاز
obstructions سد کردن غیرمجاز
interference ممانعت غیرمجاز
interfere سد کردن غیرمجاز
interfered سد کردن غیرمجاز
interferes سد کردن غیرمجاز
obstruction سد کردن غیرمجاز
gavel بهره غیرمجاز
gavels بهره غیرمجاز
carrying حمل غیرمجاز توپ
carry حمل غیرمجاز توپ
elbowing ضربه غیرمجاز با ارنج
carried حمل غیرمجاز توپ
hold گرفتن غیرمجاز توپ
carries حمل غیرمجاز توپ
crackback نوعی سد کردن غیرمجاز
holds گرفتن غیرمجاز توپ
exclusion area منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
throw forward بردن غیرمجاز توپ به جلو
face hold گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
washes حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
washed حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
ooch حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
false start حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false starts حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
vital point حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
encroaching قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
fast pill ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
burn کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burns کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerk پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerked پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerking پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerks پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
holding گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
jacklight ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
d. cut d. حریف
matches حریف
opponents حریف
adversaries حریف
match حریف
adversary حریف
foes حریف
foe حریف
adversarial حریف
opponent حریف
competitor حریف
rivals حریف
challenger حریف
rivalling حریف
rivalled حریف
competitors حریف
challengers حریف
rivaling حریف
rivaled حریف
rival حریف
victims حریف ضعیف
victim حریف ضعیف
adversaries حریف کشتی
jacks of all trades همه فن حریف
jack of all trades همه فن حریف
he was too much for me من حریف او نبودم
cope حریف شدن
adversary حریف کشتی
coped حریف شدن
targetting سینه حریف
targetted سینه حریف
targets سینه حریف
opponent حریف طرف
targeting سینه حریف
targeted سینه حریف
target سینه حریف
opponents حریف طرف
copings حریف شدن
copes حریف شدن
shadow چسبیدن به حریف
shadowed چسبیدن به حریف
shadows چسبیدن به حریف
end زمین حریف
razzle dazzle فریفتن حریف
dropped جاگذاشتن حریف
away زمین حریف
shadowing چسبیدن به حریف
drops جاگذاشتن حریف
dropping جاگذاشتن حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
drop جاگذاشتن حریف
swingman همه فن حریف
downfield زمین حریف
playing the man بازی با حریف
sell a dummy فریفتن حریف
head butt با سر به حریف زدن
deliver a series of blows بمباران حریف
ends زمین حریف
ended زمین حریف
charge حمله به حریف
charges حمله به حریف
fouler فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
personal foul خطای بدنی به حریف
hindered مانع حریف شدن
assorted همه فن حریف همسر
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
assault حمله بدنی به حریف
outroll شکست دادن حریف
outplay بازی بهتر از حریف
deceiving فریب دادن حریف
go behind به پشت حریف رفتن
deceives فریب دادن حریف
deceived فریب دادن حریف
jink فریب دادن حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
deceive فریب دادن حریف
hinders مانع حریف شدن
manage a person حریف کسی شدن
hindering مانع حریف شدن
onside پا به توپ در زمین حریف
action on the blade تماس با شمشیر حریف
assaulted حمله بدنی به حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
bluffing حریف را از میدان درکردن
bluffed حریف را از میدان درکردن
bluff حریف را از میدان درکردن
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
draws رویارویی دو حریف در اغار
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
outclass شکست فاحش حریف
outclassed شکست فاحش حریف
outclasses شکست فاحش حریف
outclassing شکست فاحش حریف
draw رویارویی دو حریف در اغار
intercepted قطع پاسکاری حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
intercepting قطع پاسکاری حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
assaults حمله بدنی به حریف
shut down شکست دادن حریف
sparring partner حریف مشت بازی
stomach throw افکندن حریف از پشت
cut down زمین زدن حریف
they are well matched حریف یکدیگر هستند
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
scouts ارزیابی حریف اینده
scouted ارزیابی حریف اینده
scout ارزیابی حریف اینده
intercepts قطع پاسکاری حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
clinching بغل کردن حریف
clinches بغل کردن حریف
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
lap رسیدن به حریف جلویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com