English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
triple team سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
Other Matches
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
stacked قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
intimidator بازیگر خشن و جنگجو که حریف را مرعوب میکند
safety valve پاس کوتاه به مدافع وقتی دریافت کنندگان دیگر بوسیله حریف مهار شده اند
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
send in وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stymies قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymied قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymieing قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
stymie قرارگرفتن گوی بازیگر درمسیر گوی حریف روی چمن نرم
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
cops بازیگر خشن در برابر حریف خشن
cop بازیگر خشن در برابر حریف خشن
ties متصل کردن مهار کردن مهار
tie متصل کردن مهار کردن مهار
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
clamped مهار کردن
chucking مهار کردن
clamping مهار کردن
chucked مهار کردن
clamp مهار کردن
chuck مهار کردن
clamps مهار کردن
chucks مهار کردن
restrains نگهداشتن مهار کردن
chucking automatic مهار کردن خودکار
restrain نگهداشتن مهار کردن
restraining نگهداشتن مهار کردن
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
bolster plate صفحه برای مهار کردن
ground tackle وسیله مهار کردن قایق
stanchion مهار یامحدودکردن تیر دار کردن
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
binding مهار کردن بار در روی پالت
bindings مهار کردن بار در روی پالت
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
aircraft arresting reset unit وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
strings attached <idiom> تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
body check سد کردن بازیگر توپدار
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
to substitute out [players] عوض کردن بازیگر [ورزش]
to make a substitution عوض کردن بازیگر [ورزش]
controls کنترل کردن مهار کردن
controlling کنترل کردن مهار کردن
control کنترل کردن مهار کردن
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
clinched بغل کردن حریف
clinching بغل کردن حریف
clinch بغل کردن حریف
clinches بغل کردن حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
marks نشانه کردن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
mark نشانه کردن حریف
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
parries دفع کردن حمله حریف
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
parry دفع کردن حمله حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
parried دفع کردن حمله حریف
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
sweat out بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
overplay حریف را ناچار به تغییر محل کردن
change of engagement وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
overplayed حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays حریف را ناچار به تغییر محل کردن
kneeing خطای سد کردن راه حریف بازانو
hip check سد کردن راه حریف با کمر وباسن
wraparound check سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
near all نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
hook check سد کردن راه چوب حریف ازعقب
to backtrack <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
to row back <idiom> <verb> نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
jabs بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jab بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker پاس اشفته برای گیج کردن حریف
buckets جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
spearing سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
clipped سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spears سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
speared سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clips سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spear سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
clippings سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
stunt حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
double leg pick up زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunts حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
protection سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
indian check سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
spanning مهار
halter مهار
frenum مهار
guys مهار
spans مهار
chucking مهار
guy مهار
span مهار
braced مهار
halters مهار
guide rope مهار
chainage مهار
make fast مهار
bond مهار
anchors مهار
anchor مهار
controlling مهار
controls مهار
restraint مهار
belaying pin مهار
bearing rein مهار
spanned مهار
unbridle بی مهار
control مهار
anchorages مهار
restraints مهار
anchorage مهار
brace مهار
anchoring مهار
bridled زنجیر مهار
mooring swivel مدور مهار
bridle زنجیر مهار
tractable سست مهار
bridle مهار ناو
mooring ring حلقه مهار
foot trap مهار توپ با کف پا
tie rod میل مهار
anchor pole دیرک مهار
bridled مهار ناو
bollard تیر مهار
mooring buoy بویه مهار
mooring line سیم مهار
tawie سست مهار
cross brace مهار عرضی
angle-tie مهار قطری
mooring pendant سیم مهار
angle-tie مهار گوشه
martingale مهار جلو
holdfast مهار گیر
anchor rod میل مهار
mooring rope طناب مهار
bridles مهار ناو
knee brace مهار زانوئی
stayed تکیه مهار
sagrod مهار عرضی
sag rod مهار عرضی
topping lift مهار بالایی
knee-brace مهار زانویی
electrical shant مهار برقی
wiring harness مهار سیم
arresting sheave پل مهار هواپیما
controlled مهار شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com