English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
reenlistment سربازگیری مجدد
Other Matches
enlisting اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlist اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
enlists اسم نویسی کردن سربازگیری کردن سربازگیری
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
enlistments سربازگیری
enlistment سربازگیری
recruitment سربازگیری
conscription law قانون سربازگیری
drafts سربازگیری کردن
drafted سربازگیری کردن
conscription سربازگیری کردن
levies سربازگیری اجباری
levied سربازگیری اجباری
levy سربازگیری اجباری
levying سربازگیری اجباری
draft سربازگیری کردن
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
conscript سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripting سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
voluntaryist طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
conscripted سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
recruited سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruits سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
reflorescence مجدد
further مجدد
furthered مجدد
furthering مجدد
furthers مجدد
renewed مجدد
seconding مجدد
further on مجدد
furthermore مجدد
seconds مجدد
seconded مجدد
second مجدد
recount شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recounts شمارش مجدد
revisit ملاقات مجدد
revisited ملاقات مجدد
replenishing تدارک مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
recreation خلق مجدد
recurrences رویدادن مجدد
recurrence رویدادن مجدد
restatements بیان مجدد
restatement بیان مجدد
subdivision تقسیم مجدد
reassurances اطمینان مجدد
reassurance اطمینان مجدد
recreations خلق مجدد
revisiting ملاقات مجدد
revisits ملاقات مجدد
replenished پرکردن مجدد
reissuing چاپ مجدد
replenish تدارک مجدد
remand بازداشت مجدد
replenish پرکردن مجدد
remanded بازداشت مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
remanding بازداشت مجدد
replenished تدارک مجدد
replenishes پرکردن مجدد
recounting شمارش مجدد
retransmission ارسال مجدد
reissue چاپ مجدد
reissued چاپ مجدد
reissues چاپ مجدد
redirection راهنمایی مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
remands بازداشت مجدد
retaking گرفتن مجدد
resorption مکیدن مجدد
reshipment حمل مجدد
resale حراج مجدد
resale فروس مجدد
rerun اجرای مجدد
republication انتشار مجدد
reporduce تولید مجدد
reoccur فهور مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
renascence زندگی مجدد
remotion حرکت مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reintegration استقرار مجدد
restart شروع مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retake گرفتن مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-ran نمایش مجدد
comebacks دستیابی مجدد
comeback دستیابی مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission مخابره مجدد
resurvey بررسی مجدد
resupply اماد مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reinfection عفونت مجدد
reconversion گرایش مجدد
recompile کامپایل مجدد
recaption توقیف مجدد
reapparition فهور مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reactivation فعالیت مجدد
re establishment تاسیس مجدد
re claim تقاضای مجدد
re attachment توقیف مجدد
crossecheck مقابله مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
reproductions تولید مجدد
reproduction تولید مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconviction محکومیت مجدد
regeneracy تولید مجدد
regelation انجماد مجدد
reformat فرمت مجدد
reexport صادرات مجدد
reentrance دخول مجدد
reeducation تربیت مجدد
reebtry تملک مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry ورود مجدد
rededication تقدیم مجدد
rededication اهدا مجدد
recrystallization تبلور مجدد
recoupment کسب مجدد
reinforcement وضع مجدد
regenerate تولید مجدد
reversion ترجمه مجدد
reloads بارکردن مجدد
readjustment سازگاری مجدد
remarriages ازدواج مجدد
remarriage ازدواج مجدد
repayment پرداخت مجدد
restoration استقرار مجدد
readjustments سازگاری مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
rehearsals تکرار مجدد
rehearsal تکرار مجدد
regenerating تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
retrial ازمایش مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
repayments پرداخت مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
retrial محاکمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
retrials محاکمه مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reloads پر کردن مجدد
redraw رسم مجدد
rallies اجتماع مجدد
rallied اجتماع مجدد
re election انتخاب مجدد
redrew رسم مجدد
repaint رسم مجدد
redistribution توزیع مجدد
reload پر کردن مجدد
resurgence طغیان مجدد
reload بارکردن مجدد
re-election انتخاب مجدد
rally اجتماع مجدد
redrawn رسم مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reloading پر کردن مجدد
reloaded بارکردن مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
redrawing رسم مجدد
redraws رسم مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com