Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
spread eagle |
سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ |
|
|
Other Matches |
|
pinspotter |
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود |
pinsetter |
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود |
worcester |
باقی گذاشتن تمام میله هابجز میلههای 1 و 5 بولینگ |
mixers |
انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر |
mixer |
انداختن میلههای بولینگ با میلههای دیگر |
christmass tree |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد |
maples |
میلههای بولینگ |
setup |
وضع قرارگرفتن میلههای بولینگ |
spiller |
انداختن تمام میلههای بولینگ با |
pin deck |
قسمت زیر میلههای بولینگ |
hig low jack |
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را جا می گذارد |
pocket split |
باقی ماندن میلههای 5 و 7یا 5 و 9 بولینگ |
golden gate |
پرتابی در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 راباقی می گذارد |
dead wood |
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند |
convert |
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ |
converts |
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ |
double pinochle |
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد |
big four |
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد |
half worcester |
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 9 یا 2 و 8 را جامی گذارد |
bedpost |
ضربهای در بولینگ که میلههای 7 و 01 را بجا می گذارد |
converted |
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ |
converting |
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ |
bucket |
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست |
buckets |
جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست |
pumpkins |
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد |
blows |
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه |
foundation |
انداختن تمام میلههای بولینگ در دور نهم |
pumpkin |
پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد |
blow |
ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ با دو ضربه |
fills |
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم |
pick a cherry |
ناتوانی در انداختن تمام میلههای اسان بولینگ |
fill |
تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم |
baby split |
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند |
pit |
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ |
pits |
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ |
wood |
چوب گلف با دسته دراز و سرچوبی میلههای بولینگ |
pinfall |
تعداد میلههای افتاده با یک گوی بولینگ ضربه فنی کشتی |
counting |
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ |
counts |
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ |
count |
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ |
counted |
حساب امتیازهای یک ضربه بیلیارد ناتوانی درانداختن تمام میلههای بولینگ |
counted |
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک |
count |
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک |
counts |
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک |
counting |
تداد میلههای افتاده با گوی اول بولینگ بعد ازکسب استرایک |
four horsemen |
جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01 |
spot bowler |
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند |
pocket |
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ |
pockets |
کیسه یاجیبهای 6 گانه میز بیلیارد انداختن گوی به کیسه دربازی بیلیارد فاصله بین میلههای 1 و 3 برای بازیگرراست دست و 1 و 2 برای بازیگر چپ دست بولینگ |
washouts |
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست |
washout |
باقی گذاشتن میلههای 1 و 2و01 برای راست دست و 1 و3 و 7 برای چپ دست |
linter |
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است |
skids |
سرخوردن |
glissade |
سرخوردن |
skidding |
سرخوردن |
skid |
سرخوردن |
sideslip |
سرخوردن |
glide |
سرخوردن |
glided |
سرخوردن |
glides |
سرخوردن |
skidded |
سرخوردن |
slip-ups |
سرخوردن |
slip-up |
سرخوردن |
to be disillusioned |
سرخوردن |
slip up |
سرخوردن |
scooting |
ناگهان سرخوردن |
scooted |
ناگهان سرخوردن |
glissade |
سرخوردن در بالت |
scoots |
ناگهان سرخوردن |
scoot |
ناگهان سرخوردن |
skate |
کفش یخ بازی سرخوردن |
skated |
کفش یخ بازی سرخوردن |
He knows the score . |
سرخوردن ( واخوردگی ویأس ) |
skates |
کفش یخ بازی سرخوردن |
slip |
سرخوردن منحرف شدن از مسیر |
slipped |
سرخوردن منحرف شدن از مسیر |
glide path |
مسیر پرواز در حال سرخوردن |
glissade |
سرخوردن روی شیب برفی |
slips |
سرخوردن منحرف شدن از مسیر |
close aboard |
چسبیده به |
adnascent |
چسبیده |
adhesive |
چسبیده |
skin-tight |
چسبیده |
coherent |
چسبیده |
clung |
چسبیده |
adhesives |
چسبیده |
sessile |
چسبیده |
conglutinate |
به هم چسبیده |
stickit |
چسبیده |
adherent |
بهم چسبیده |
serried |
بهم چسبیده |
sealed |
محکم چسبیده |
impacted |
بهم چسبیده |
seried |
بهم چسبیده |
adherents |
بهم چسبیده |
skintight |
چسبیده بتن |
coadunate |
بهم چسبیده |
concrete |
بهم چسبیده |
syndactylism |
چسبیده انگشتی |
syndacty |
چسبیده انگشت |
incompact |
بهم چسبیده |
skintight |
بپوست چسبیده |
adnate |
بهم چسبیده |
adhering |
بهم چسبیده بودن |
hidebound |
پوست بتن چسبیده |
gomerulus |
توده بهم چسبیده |
adhere |
بهم چسبیده بودن |
adhered |
بهم چسبیده بودن |
adequateness |
بهم چسبیده بودن |
adheres |
بهم چسبیده بودن |
hide bound |
پوست بتن چسبیده |
Siamese twins |
دوقلوهای بهم چسبیده |
parabiotic twins |
دوقلوهای بهم چسبیده |
calk |
: سرخوردن روی یخ بانعل یالگد اسب مجروح شدن |
systylous |
دارای خامههای بهم چسبیده |
syndactyle |
دارای دو یا چندانگشت بهم چسبیده |
siamese twin |
یکی از دو قلوهای بهم چسبیده |
jerkins |
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد |
jerkin |
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد |
lay off <idiom> |
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن |
thrusting |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
thrust |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
thrusts |
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو |
flocculous |
مانند دستههای پشم بهم چسبیده |
syndactyl |
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده |
gyrus |
لبه بهم چسبیده بین شیارهای مغز |
flocculose |
مانند دسته پشم بهم چسبیده کرکی |
plectognath |
ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است |
to rough a horse's shoes |
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود |
run into <idiom> |
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر |
lid |
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن |
lids |
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن |
grape shot |
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند |
back slide |
شناورشدن روی اب به پشت با بازوهای چسبیده به بدن وحرکت به عقب با فشار پا |
grate |
میلههای اهنی |
grates |
میلههای اهنی |
grated |
میلههای اهنی |
connections |
میلههای رابط |
net posts |
میلههای تور |
parallel bars |
میلههای پارالل |
picket fence |
جاگذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01 |
seal bars |
میلههای اب بندی |
rods of corti |
میلههای کورتی |
leave |
میلههای جامانده |
leaving |
میلههای جامانده |
split |
میلههای باقیمانده |
stanchion |
میلههای عمودی ناو |
seat bars |
میلههای تکیه گاه |
cross barred |
دارای میلههای عرضی |
grates |
پنجره میلههای اهخنی |
grate |
پنجره میلههای اهخنی |
driving bit |
هویزه میلههای اسب |
bacillary |
بشکل میلههای کوچک |
grated |
پنجره میلههای اهخنی |
bacillar |
بشکل میلههای کوچک |
handing |
میلههای تسخیرشده حریف در پایان |
end |
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین |
ended |
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین |
ends |
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین |
hand |
میلههای تسخیرشده حریف در پایان |
wicketkeeper |
توپگیر مدافع میلههای کریکت |
gridiron |
خطوط یا میلههای فلزی مشبک |
studs |
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود |
square out |
ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت |
sour apple |
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد |
throw out |
سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت |
take guard |
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت |
grid |
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن |
grids |
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن |
skied |
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف |
ski |
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف |
skis |
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف |
musub duchi |
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند |
key |
کاغذی که روی کلیدهای صفحه کلید چسبیده میشود تا تابع خاص آنها را برای عملی بیان کنند |
To leave behinde. |
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن ) |
lanternpinion |
چرخ کوچکی که میلههای عمودی داردو مانند است به فانوس |
curled |
بولینگ روی یخ |
bowling alley |
تالار بولینگ |
bowling |
بازی بولینگ |
bowling alleys |
تالار بولینگ |
bowl |
بازی بولینگ |
bowls |
بازی بولینگ |
curls |
بولینگ روی یخ |
curl |
بولینگ روی یخ |
bocci |
بولینگ ایتالیایی |
columnar |
گرافی که مقادیر به صورت میلههای عمودی و افقی نمایش داده می شوند |
sash |
قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد |
chopsticks |
میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند |
sashes |
قاب دورشیشه در یاپنجره که شامل میلههای چوبی بین شیشه ها نیزمیباشد |
bar graph |
گرافی که مقادیر در آن به صورت میلههای افقی و عمودی نشان داده میشود |
to leave someone in the lurch |
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن |
tenpin |
بازی بولینگ ده میلهای |
carries |
انداختن یک یا دو میله بولینگ |
headpin |
میله شماره 1 بولینگ |
kingpin |
میله بازی بولینگ |
mother-in-law |
میله شماره 7 بولینگ |
dutchman |
بازیگر بولینگ هلندی |
kingpin |
میله شماره 5 بولینگ |
carried |
انداختن یک یا دو میله بولینگ |
mothers-in-law |
میله شماره 7 بولینگ |