English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
English Persian
age سرد وسخت کردن فولاد
ages سرد وسخت کردن فولاد
Other Matches
stiffenj سفت وسخت کردن
to be round with any one با کسی رک حرف زدن وسخت گیری کردن
characteristic diagram for the steel دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
carbon steel فولاد کربن یا فولاد سخت
temper steel نرم کردن فولاد
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
sinter بستن وسخت شدن
To stand firm. To stick to ones gun. سفت وسخت ایستادن
To be most insistent. To hold tight. سفت وسخت چسبیدن
hardening and temper بهتر کردن تشویه ی فولاد
bluenose ادم متعصب وسخت گیر
catalepsy تصلب وسخت شدن عضلات
steel face روکش کردن یا روسازی کردن با فولاد
hard as nails <idiom> ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
sandalwoods چوب محکم وسخت صندل سفید
sandalwood چوب محکم وسخت صندل سفید
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
muscle bound دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
steel wool براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
blockbuster بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
martinets ادم با انضباط وسخت گیر سخت گیری وانضباط خشک منجنیق سنگ انداز
martinet ادم با انضباط وسخت گیر سخت گیری وانضباط خشک منجنیق سنگ انداز
decarburizing گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
steels فولاد
bevelled steel straight edge فولاد کج بر
cementite فولاد
steeled فولاد
steel فولاد
steeling فولاد
oxygen converter steel فولاد ال دی
hypo eutectoid steel فولاد هیپواوتکتوئیدی
hypereutectoid steel فولاد هیپراوتکتوئیدی
alloy treated steel فولاد کم الیاژ
wrought steel فولاد نرم
overblown steel فولاد با دم زیاد
alloy steel فولاد الیاژی
alloy steel الیاژ فولاد
alloy steel فولاد فشرده
cast steel فولاد ریخته گی
angle steel فولاد نبشی
annealed steel فولاد تابدیده
corrosion resistent steel فولاد ضد زنگ
cast iron فولاد فشرده
copper bearing steel فولاد مس دار
puddle steel فولاد پودل
cast steel فولاد خشکه
cast steel فولاد ریختگی
quench and temper بهسازی فولاد
quenched and tempered steel فولاد بهساخته
quenching of steel اب دادن فولاد
tempered steel فولاد ابداده
chrome steel فولاد کروم
clad steel فولاد نرم
refined steel فولاد مصفا
stainless steel فولاد ضد زنگ
hardened steel فولاد ابدار
crude steel فولاد خام
toll steel فولاد ابزار
austenic steel فولاد استنیتیکی
austenic steel فولاد استنیت
bar steel فولاد شمش
ingots steel فولاد شمش
basic converter steel فولاد توماس
thomas steel فولاد توماس
beaded flats فولاد تخت
forging grade steel فولاد اهنگری
flat steel فولاد تخت
high grade steel فولاد قیمتی
free cutting steel فولاد اتومات
hardened steel فولاد اب دیده
crucible steel فولاد بوتهای
crucible cast steel فولاد بوتهای
cold work steel فولاد کارسرد
free cutting steel فولاد خوش تراش
structural steel فولاد ساختمانی
molten metal فولاد ریختگی
structrual steelwork فولاد ساختمانی
shaped iron فولاد نیمرخ
composite steel فولاد مرکب
shear steel فولاد قیچی
engineering steel فولاد مهندسی
structrual steelwork فولاد سازهای
killed steel فولاد کشته
silicon steel فولاد سیلیکاتی
magnet steel فولاد مغناطیسی
electric steel فولاد ابکاری
merchant bar فولاد تجارتی
manganese steel فولاد منگان
magnet steel فولاد اهنربا
steel aloy الیاژ فولاد
mild steel فولاد نرم
machinery steel فولاد ماشینی
steelwork فولاد کاری
steel aloy فولاد فشرده
structural steel فولاد سازهای
high speed steel فولاد تندبر
channel ناودان فولاد "یو" شکل
iron and steel works ذوی اهن و فولاد
iron and steel working industry صنعت اهن و فولاد
channeled ناودان فولاد "یو" شکل
high grade steel فولاد درجه بالا
channeling ناودان فولاد "یو" شکل
high carbon steel فولاد با کربن زیاد
heat treating تشویه حرارتی فولاد
channelled ناودان فولاد "یو" شکل
mild sheet steel فولاد ورق نرم
blister steel فولاد جوش دار
chrome nickl steel فولاد کروم - نیکل
chrome moly steel فولاد کروم - مولیبدن
rolled iron or steel فولاد نورد خورده
damask موج روی فولاد
channels ناودان فولاد "یو" شکل
commercial structural steel فولاد ساختمان تجارتی
engineering steel فولاد ماشین سازی
nickel steel فولاد نیکل دار
puddle steel فولاد ذغال گیری
steel engraving گراور سازی با فولاد
stainless steel فولاد زنگ نزن
steel fabric بافت فولاد ساختمانی
gold worked steel فولاد اصلاح شده
steel foundry ریخته گری فولاد
bulb angle steel فولاد نبشی غلطکی
cast steel فولاد ریخته گری
clad steel فولاد روکش شده
silico manganese steel فولاد منگنز سیلیسیومی
basic bessemer steel فولاد مقدماتی بسمر
plain carbon tool steel فولاد ابزار غیرالیاژی
plain carbon steel فولاد کربن غیرالیاژی
hot pressing steel فولاد پرسکاری داغ
ingot iron فولاد خیلی نرم
i beam تیر اهن یا فولاد
structural steel sheet ورق فولاد ساختمانی
high temperature steel فولاد با ثبات حرارتی
permanent magnet steel فولاد اهنربای دائمی
muck mill دستگاه نورد فولاد
hot working steel فولاد عملیات حرارتی
forged steel فولاد اهنگری شده
high quality steel فولاد با کیفیت خوب
open hearth steel فولاد زیمنس مارتین
siemens martin steel فولاد زیمنس مارتین
killed steel فولاد ارام شده
high strength steel فولاد با استحکام عالی
semi killed steel فولاد نیمه ارام
tungsten steel فولاد تنگستن دار
automatic screw steel فولاد برش- ازاد
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
structural steel تیر فولاد یا اهن ساختمانی
ingot iron o.steel فولاد کربن گیری شده
o.h. ingot steel فولاد شمش زیمنس مارتین
self hardening steel فولاد خود سخت گردانی
air hardening steel فولاد هوا سخت شده
super high speed tool steel فولاد ابزار بر فوق تند بر
oil hardening steel فولاد سخت گردانی روغنی
concrete cover پوشش بتنی روی فولاد
longitudinal reinforcement [فولاد گزاری طولی در بتن]
stainless steel فولاد مقاوم در برابر خوردگی
bessemer یکی از روشهای تهیه فولاد
nitriting steel فولاد ازت داده شده
ingot iron o.steel فولادبسمر فولاد زیمنس مارتین
e c s c (european coal & steel commissio جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
heat treatable steel فولاد قابل عملیات حرارتی
mild steel ingot block قالب شمش فولاد نرم
open hearth کوره فولاد سازی دهان باز
austenitic manganese steel فولاد منگنز دار سخت شده
deformed reinforcing steel فولاد تقویت شده تغییر شکل یافته
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
decalescence point دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
beechive spring فلزی از جنس فولاد سخت برای نگهداشتن محل پرچ
mechanical percentage حاصلضرب مقدار درصدهندسی در نسبت حد ارتجاعی فولاد به مقاومت محاسباتی بتن
alumetize الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
damask سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
puddling تبدیل اهن لخته به اهن ساخته یا فولاد
palnut مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com