Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English
Persian
quartermaster
سررشته داری
quartermasters
سررشته داری
Search result with all words
quartermaster
رسته سررشته داری
quartermaster
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermasters
رسته سررشته داری
quartermasters
فروشگاه وسایل سررشته داری
paymaster general
رئیس سررشته داری رئیس کارپردازی
Other Matches
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
کشور داری ملک داری
competence
سررشته
credential
سررشته
expertise
سررشته
skill
سررشته
qualification
سررشته
expertise
سررشته
scents
سراغ سررشته
paymaster
سررشته دار
paymasters
سررشته دار
competence
کفایت سررشته
scenting
سراغ سررشته
scent
سراغ سررشته
paymaster general
سررشته دار
get in gear
[get into gear]
<idiom>
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
blind man's buff
از من داری
wet storage
تر داری
tensility
کش داری
grittiness
شن داری
bigamy
دو زن داری
angularity
زاویه داری
angulation
زاویه داری
treasurership
خزانه داری
anti capitalist
ضد سرمایه داری
treasury general
خرانه داری کل
angularity
گوشه داری
abstinence;or abstinency
خود داری
leasing
اجاره داری
menage
خانه داری
viscosity
شیره داری
trusteedhip
امانت داری
trusteeship
امانت داری
tresury general
خزانه داری کل
bank protection
ساحل داری
bean caper
پیرسن داری
rhythmicity
نواخت داری
retenv
خود داری
fisk
خزانه داری
pernoctation
شب زنده داری
house work
خانه داری
household art
هنرخانه داری
patchiness
وصله داری
notbility
خانه داری
incumbency
عهده داری
non commital
خود داری
dry storage
خشک داری
creaminess
خامه داری
blind mans buff
ازمن داری
bulkiness
تنه داری
bulkiness
جثه داری
stigmatism
خال داری
spinosity
سیخ داری
cellarge
حق انبار داری
slaveholding
برده داری
conchiferous
داری صدف
serrulation
دندانه داری
continenece
خود داری
self restraint
خود داری
lucubration
شب زنده داری
sang froid
خود داری
sang-froid
خود داری
communism
مردم داری
altruism
همگونه داری
bursaries
خزانه داری
bursary
خزانه داری
tenancy
اجاره داری
tenancies
اجاره داری
slavery
برده داری
farming
مزرعه داری
fasting
روزه داری
housekeeping
خانه داری
refusal
خود داری رد
refusals
خود داری رد
vigilance
شب زنده داری
Exchequer
خزانه داری
vigil
شب زنده داری
treasury
خزانه داری
wakes
شب زنده داری
vigils
شب زنده داری
night waking
شب زنده داری
wake
شب زنده داری
leasehold
اجاره داری
tenure
اجاره داری
wakefulness
شب زنده داری
thrift
خانه داری
charges
عهده داری
waked
شب زنده داری
charge
عهده داری
capitalism
سرمایه داری
You have cobwebs in your head.
<idiom>
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
mixed capitalism
سرمایه داری مختلط
land tenure
اجاره داری زمین
light housekeeping
کارهای خانه داری
to rule the roast
اختیار داری کردن
nolle proseequi
خود داری از پی کرد
precapitalism
پیش از سرمایه داری
precapitalism
ماقبل سرمایه داری
procurator general
کفیل خزانه داری
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
to keep shop
دکان داری کردن
to keep house
خانه داری کردن
to possess oneself
خود داری کردن
to govern one's passions
خود داری کردن
spatiality
فضا داری فضائیت
What do you feel like having today?
امروز تو به چه اشتها داری؟
run the show
اختیار داری کردن
refrainment
خود داری اجتناب
How old are you?Whats your age?
چند سال داری ؟
keep
حفافت امانت داری
attorn
اجاره داری کردن
bailment
امانت داری سمساری
black capitalism
سرمایه داری سیاه
angularity
زاویه داری لاغری
baby sit
بچه داری کردن
capitalist countries
کشورهای سرمایه داری
capitalist system
نظام سرمایه داری
chamberlainship
پرده داری گنجوری
keeps
حفافت امانت داری
continence
خویشتن داری پرهیزگاری
refrains
خود داری کردن
double entry
دفتر داری مضاعف
refraining
خود داری کردن
advanced capitalism
سرمایه داری پیشرفته
holding
متصرفی اجاره داری
bourgeoisie
سرمایه داری بورژوازی
Chancellor of the Exchequer
وزیر خزانه داری
Chancellors of the Exchequer
وزیر خزانه داری
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
baby-sits
بچه داری کردن
baby-sit
بچه داری کردن
chest
تابوت خزانه داری
chests
تابوت خزانه داری
wake
شب زنده داری کردن
waked
شب زنده داری کردن
wakes
شب زنده داری کردن
succulence
اب داری حالت ابکی
baby-sat
بچه داری کردن
explicit rent
اجاره داری کردن
refrained
خود داری کردن
house keeping operation
اعمال خانه داری
keep house
خانه داری کردن
household art
اصول خانه داری
housekeep
خانه داری کردن
joint tenancy
شرکت در اجاره داری
capitalism
رژیم سرمایه داری
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
joint tenancy
اجاره داری مشترک
home economics
اقتصاد خانه داری
keepworthy
قابل نگه داری
refrain
خود داری کردن
day nursery
بچه داری در روز
baby-sitting
بچه داری کردن
day nurseries
بچه داری در روز
get by
نگه داری کردن
accounties
علم حساب یا دفتر داری
ruffed
دارای یقه چین داری
Treasury Department
اداره خزانه داری
[ در آمریکا]
piquancy
گوشه داری طعنه امیزی
mental reservation
خود داری از ذکر مطلبی
I cant be bothered. bother the flies!
برو بابا حوصله داری !
laws of motion of capitalism
قوانین حرکت سرمایه داری
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
jointure
اجاره داری مشترک و مشاعی
You really are cheeky!
واقعا" عجب رویی داری !
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue.
آدم سر وزبان داری است
He is a brainy person .
آدم کله داری است
to run the show
در کاری اختیار داری کردن
to contain one self
خود داری یا حوصله کردن
capacity utilization rate
نرخ بهره داری از فرفیت
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
subtenancy
اجاره داری دست دوم
passive resistance
خود داری از قبول یاموافقت
cornetcy
پرچم داری سواره نظام
roister
عیاشی و شب زنده داری کردن
purulence
زخم چرکی چرک داری
gange
باسیم نازک نگاه داری کردن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
stagnation thesis
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
housewifely
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
wombat
جانور کیسه داری شبیه خرس
wombats
جانور کیسه داری شبیه خرس
bourgeoisie
سرمایه داری حکومت طبقه دوم
free enterprise
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
to flinch the flagon
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
to recede from an opinicn
ازافهار عقیدهای خود داری کردن
carpet sweeper
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
to recede from an engagement
از افهار عقیدهای خود داری کردن
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
to keb at a lamb
ازشیردادن به بره خود داری کردن
He is of noble birth.
آدم پدر و مادر داری است
to keep oneself to oneself
ازامیزش بادیگران خود داری کردن
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com