Dictiornary-Farsi | سرزندگی هیجان داشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (13 milliseconds)

English	Persian
fizz	سرزندگی هیجان داشتن
fizzed	سرزندگی هیجان داشتن
fizzes	سرزندگی هیجان داشتن
fizzing	سرزندگی هیجان داشتن


Other Matches

go ape <idiom>	از هیجان رفتار دیوانهوار داشتن
sprightliness	سرزندگی
vividness	سرزندگی
vitalistic	سرزندگی
cheeriness	سرزندگی
vitalist	سرزندگی
vivacity	سرزندگی
liveliness	سرزندگی
vitality	سرزندگی
inanition	سرزندگی
esprit	سرزندگی هوش
animations	تحریک سرزندگی
animation	تحریک سرزندگی
snit	هیجان
ignition	هیجان
excitedness	هیجان
dithered	هیجان
frenzy	هیجان
tempest	هیجان
tempests	هیجان
excitation	هیجان
kippage	هیجان
excitment	هیجان
thrills	هیجان
thrill	هیجان
dither	هیجان
frets	هیجان
fret	هیجان
titillation	هیجان
tornados	هیجان
tornadoes	هیجان
tornado	هیجان
stour	هیجان
dithers	هیجان
incensement	هیجان
frissons	هیجان
frisson	هیجان
emotion	هیجان
lather	هیجان
heatedly	با هیجان
hysterics	هیجان
wave	هیجان
burning	در هیجان
waved	هیجان
burning	هیجان
waves	هیجان
waving	هیجان
fevers	هیجان
fever	هیجان
emotions	هیجان
twitteration	هیجان
ebullient	پر هیجان
labile affect	هیجان نااستوار
boils	التهاب هیجان
boiled	التهاب هیجان
incensive	هیجان امیز
twittered	هیجان وارتعاش
rip roaring	هیجان انگیر
twitters	هیجان وارتعاش
twittering	هیجان وارتعاش
agitation	هیجان تلاطم
inflame	به هیجان اوردن
inflames	به هیجان اوردن
effervescency	هیجان خروش
inflaming	به هیجان اوردن
impassion	به هیجان اوردن
high-pitched	هیجان زده
hyperthymia	هیجان زدگی
inexcitable	هیجان ناپذیر
cliffhanger <idiom>	هیجان انگیز
affectivity	هیجان پذیری
appropriate affect	هیجان همخوان
twitter	هیجان وارتعاش
excitedly	از روی هیجان
boil	التهاب هیجان
orgasm	شور و هیجان
orgasms	شور و هیجان
chafe	به هیجان اوردن
chafes	به هیجان اوردن
rapturous	هیجان انگیز
chafing	به هیجان اوردن
jumpy	هیجان اور
to string up	به هیجان اوردن
tickled pink	هیجان زده
gung-ho	پر شور و هیجان
aglow	در حالت هیجان
to flare up	به هیجان امدن
unco	هیجان مرموز
long	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs	میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom>	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
emote	هیجان نشان دادن
emote	هیجان بخرج دادن
turn (someone) on <idiom>	به هیجان آوردن شخصی
buring question	مسئله هیجان اور
heatedly	از روی هیجان یا حرارت
to keep up	از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down	زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
electrifying	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrify	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
electrified	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
fury	هیجان شدید وتند خشم
electrifies	الکتریکی کردن به هیجان اوردن
thrillers	هیجان انگیز مرتعش کننده
commove	مضطرب ساختن به هیجان اوردن
home run	بازی پر هیجان با امتیازتماس با زمین
stirring	بهم زننده هیجان اور
thriller	هیجان انگیز مرتعش کننده
overwork	خسته کردن به هیجان اوردن
mania	عشق هیجان بی دلیل وزیاد
manias	عشق هیجان بی دلیل وزیاد
wind up <idiom>	خیلی هیجان زده شدن
abuzz <adj.>	پر از سرو صدا، فعالیت و هیجان
hysteric	دارای هیجان شدید یاهیستری
overworking	خسته کردن به هیجان اوردن
overworks	خسته کردن به هیجان اوردن
overworked	خسته کردن به هیجان اوردن
irritament	تحریک کننده هیجان اور
furore	هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
hysteria	غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
to feverishly look forward to something	با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
flag waver	مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
I was on tiptoe with excitement.	از هیجان روی پا بند نمی شدم
to tie into something [ American E]	با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
It is so exciting!	این بسیار هیجان انگیز است!
to look forward to something excitedly	با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
warm to one's work	در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
beside one's self <idiom>	خیلی ناامید یا هیجان زده برای انجام کاری
tear jerking	نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
I'm dying to know what happened.	خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
tearjerker	نمایش یاداستان فوق العاده هیجان انگیز واحساساتی
flip one's lid <idiom>	خیلی هیجان زده شدن ،کنترل خودرا از دست دادن
tempest in a teapot <idiom>	درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
yips	هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
hope	انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes	انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors	بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping	انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped	انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring	بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred	بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering	تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides	اقامت داشتن مسکن داشتن
reside	اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner	مقصود داشتن هدف داشتن
proffers	تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered	تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided	اقامت داشتن مسکن داشتن
mean	مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart	ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differ	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest	مقصود داشتن هدف داشتن
proffer	تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost	قیمت داشتن ارزش داشتن
differed	اختلاف داشتن تفاوت داشتن
buck fever	هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
upkeep	بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom>	زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve	چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for	اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
voluntary manslaughter	قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
to go hot	تب داشتن
doubting	شک داشتن
having	داشتن
lacks	کم داشتن
lacked	کم داشتن
lack	کم داشتن
doubted	شک داشتن
doubt	شک داشتن
have	داشتن
to have f.	تب داشتن
to be in a f.	تب داشتن
to be feverish	تب داشتن
doubts	شک داشتن
to hold a meeting	داشتن
bear	داشتن
owning	داشتن
wanted	کم داشتن
owns	داشتن
want	کم داشتن
to hold	داشتن
possessing	داشتن
to have	داشتن
to possess	داشتن
to have possession of	داشتن
relieves	داشتن
monogyny	داشتن یک زن
relieving	داشتن
possesses	داشتن
possess	داشتن
relieve	داشتن
own	داشتن
owned	داشتن

fizz