Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English
Persian
velocities
سرعت گردش پول
velocity
سرعت گردش پول
income velocity
سرعت گردش پول
velocity of money circulation
سرعت گردش پول
Search result with all words
coming in speed
حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
constant displacement pump
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
equation of exchange
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
income velocity of money
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
quantity equation of exchange
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
quantity theory of money
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Other Matches
flowchart template
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
command speed
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
decelerate
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
high speed
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerated
از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
operation
گردش
wrested
گردش
excursion
گردش
wresting
گردش
race
گردش
wrest
گردش
rotation
گردش
traversing
گردش
traverses
گردش
traversed
گردش
traverse
گردش
wrests
گردش
cantering
گردش
canters
گردش
hike
گردش
gyrations
گردش
travel
گردش
traveled
گردش
travels
گردش
meandering
گردش
gyration
گردش
cantered
گردش
excursions
گردش
runs
گردش
run
گردش
twirls
گردش
twirling
گردش
twirled
گردش
twirl
گردش
perambulation
گردش
water circulation
گردش اب
rev
گردش
revs
گردش
jaunt
گردش
revved
گردش
revving
گردش
stroll
گردش
strolled
گردش
strolls
گردش
turns
گردش
movement
گردش
meander
گردش
cycles
گردش
cycled
گردش
cycle
گردش
races
گردش
meandered
گردش
meanders
گردش
raced
گردش
revolution
گردش
progress
گردش
progressed
گردش
progressing
گردش
revolutions
گردش
turn
گردش
jaunts
گردش
canter
گردش
counterclockwise rotation
گردش به چپ
itineration
گردش
circulations
گردش
anticlockwise rotation
گردش به چپ
flowine
خط گردش
left handed rotation
گردش به چپ
flows
گردش
flowline
خط گردش
progresses
گردش
period
گردش
periods
گردش
turnover
گردش
circumrotation
گردش
trip
گردش
tripped
گردش
trips
گردش
flow
گردش
flowed
گردش
maeander
گردش
circulation
گردش
hikes
گردش
hiking
گردش
ambulation
گردش
promenade
گردش
paseo
گردش
itineracy
گردش
walking
گردش
promenades
گردش
hiked
گردش
nutation
گردش
circuit
گردش
on the rove
در گردش
circuits
گردش
perambulates
گردش کردن در
cycle of the room
گردش ماه
excursionist
گردش کننده
gyre
گردش دایره
cycle of water
گردش اب در طبیعت
eyre
گردش دورانی
perambulating
گردش کردن در
daily round
گردش روزانه
revolve
گردش کردن
fractional rotation
گردش کسری
go for a walk
گردش رفتن
gyringly
گردش کنان
cooling water circulation
گردش اب سرد
control flow
گردش کنترل
perambulate
گردش کردن در
perambulated
گردش کردن در
continous running
گردش دائمی
roams
گردش کردن
excurse
گردش کردن
to go for a walk
گردش رفتن
field trip
گردش علمی
take a walk
گردش کردن
turnaround time
زمان گردش
turning circle
دایره گردش
turning effect
اثر گردش
river trip
گردش رودخانه ای
passageway
غلام گردش
passageways
غلام گردش
walkabouts
گردش پیاده
walkabout
گردش پیاده
ride
گردش سواره
operation
گردش جنبش
rides
گردش سواره
data flow
گردش داده ها
rove
گردش کردن
flow direction
جهت گردش
the turn of a wheel
گردش چرخ
flow of expenditure
گردش هزینه
to be in a whirl
گردش کردن
to go for a stroll
گردش کردن
flow of income
گردش درامد
to make an excursion
گردش کردن
flow of information
گردش اطلاعات
to take a stroll
گردش کردن
flow of production
گردش تولید
to make an excursion
به گردش رفتن
rpm
گردش در دقیقه
pleasure ground
گردش گاه
negative caster
گردش معکوس
rotation
گردش روتاسیون
movableness
گردش دار
money in circulation
پول در گردش
rotation
گردش مشاغل
budget cycle
گردش بودجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com