Total search result: 202 (6 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
bankroll |
سرمایه بانک |
|
|
Search result with all words |
|
bank capital requirement |
سرمایه مورد نیاز بانک |
Other Matches |
|
reserve requirement |
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد |
rediscount rate |
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد |
giros |
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر |
giro |
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر |
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. |
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی. |
world bank |
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد |
available cash |
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است |
supply price of capital |
قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری |
over capitalised |
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن |
capital stock |
سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود |
capital consumption allowance |
کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه |
liquidity trap |
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند |
capitalization |
تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه |
disinvestment |
سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری |
multiplier principle |
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد |
financier |
سرمایه دار سرمایه گذار |
financiers |
سرمایه دار سرمایه گذار |
capital gain |
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته |
capitalism |
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری |
residential investments |
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی |
acceleration principle |
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید |
desired investment |
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر |
overcapitalization |
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی |
cooperative scorer |
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک |
unintended investment |
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده |
registered capital |
سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده |
marginal utility of capital |
مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه |
capital program |
برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه |
collapse capitalism |
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری |
marxist economics |
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
banks |
بانک |
bank |
بانک |
check |
چک بانک |
checks |
چک بانک |
checked |
چک بانک |
monopoly bank |
بانک انحصاری |
remitting bank |
بانک واگذارنده |
saving bank |
بانک پس انداز |
loan bank |
بانک استقراضی |
national bank |
بانک ملی |
state bank |
بانک دولتی |
mortgage bank |
بانک رهنی |
state bank |
بانک استان |
memory bank |
بانک حافظه |
shroff |
بانک دار |
bank |
بانک ضرابخانه |
bank |
در بانک گذاشتن |
banks |
بانک ضرابخانه |
data banks |
بانک اطلاعاتی |
bank rate |
نرخ بانک |
bank overdraft |
بدهی به بانک |
merchant bank |
بانک بازرگانی |
merchant banks |
بانک بازرگانی |
bankbill |
برات بانک |
authorized bank |
بانک مجاز |
bank stock |
سهام بانک |
bank asset |
دارائی بانک |
bank bill |
برات بانک |
bank failures |
ورشکستگی بانک |
data banks |
بانک اطلاعات |
data banks |
بانک داده ها |
development bank |
بانک توسعه |
banks |
در بانک گذاشتن |
loan bank |
بانک وامی |
germplasm bank |
بانک گونه ها |
bankbook |
کتابچه بانک |
central bank |
بانک مرکزی |
data bank |
بانک داده ها |
data bank |
بانک اطلاعات |
data bank |
بانک اطلاعاتی |
bank of deposit |
بانک پس انداز |
intermediary bank |
بانک میانجی |
bankers |
بانک دار |
clearing bank |
بانک پس انداز |
clearing banks |
بانک پس انداز |
world bank |
بانک جهانی |
piggy bank <idiom> |
بانک کوچک |
banker |
بانک دار |
approved bank |
بانک تایید شده |
deposit in the bank |
در بانک به ودیعه گذاردن |
drawen on the national bank |
عهده بانک ملی |
deposit |
به حساب بانک گذاشتن |
federal reserve bank |
بانک فدرال رزرو |
issuing bank |
بانک گشاینده اعتبار |
confirming bank |
بانک تائید کننده |
collecting bank |
بانک وصول کننده |
export import bank |
بانک صادرات واردات |
accepting bank |
بانک قبولی نویس |
bankable |
قابل پذیرش در بانک |
negotiating bank |
بانک معامله کننده |
bankable |
نقد شدنی در بانک |
deposit with the bank |
در بانک ودیعه گذاردن |
bank balance sheet |
تراز نامه بانک |
Where is the nearest bank? |
نزدیکترین بانک کجاست؟ |
paying bank |
بانک پرداخت کننده |
deposits |
به حساب بانک گذاشتن |
presenting bank |
بانک ارائه کننده |
stakeholder |
نگهدارنده بانک در قمار |
bank of issue |
بانک ناشر اسکناس |
to place money in the bank |
پول در بانک گذاشتن |
German Central Bank |
بانک مرکزی آلمان |
account |
حساب داشتن در بانک |
to pay in |
بحساب بانک گذاشتن |
advising bank |
بانک ابلاغ کننده |
croupier |
کمک صاحب بانک |
accepting bank |
بانک قبول کننده |
issuing bank |
بانک صادر کننده |
croupiers |
کمک صاحب بانک |
blood banks |
بانک جمع اوری خون |
bank for international settlements |
بانک پرداختهای بین المللی |
Which bank do you bank with? |
در کدام بانک حساب دارید؟ |
accepting bank |
بانک پذیرنده حواله یابرات |
Which bank do you bank with? |
با کدام بانک کار می کنید؟ |
blood bank |
بانک جمع اوری خون |
bankbook |
دفترحساب بانک دفترچه بانکی |
time deposits |
مطالبه نقدی موجل از بانک |
I have entangled myself with the banks . |
خودم را گرفتار بانک ها کردم |
opening bank |
بانک باز کننده اعتبار |
banks |
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن |
bank |
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن |
stop payment |
دستور عدم پرداخت چک به بانک |
depositor |
کسیکه پول در بانک میگذارد |
bank |
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه |
cashier's check |
چکی که بانک عهده خود بکشد |
Bank for International Settlements [BIS] |
بانک تسویه پرداخت بین المللی |
faro |
نوعی بازی قمار شبیه بانک |
banks |
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه |
This check is on bank Melli . |
این چه بعهده بانک ملی است |
counter check |
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد |
cancelled cheque |
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است |
Does the bank acknowledge your signature ? |
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟ |
bank giro |
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول |
opening hours |
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود. |
big five |
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند |
inclearing |
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد |
fractional reserve banking |
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد |
electronic |
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس |
lombard street |
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن |
bank rate |
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود |
break the bank <idiom> |
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن) |
eft |
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند |
reserving |
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد |
atm |
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند |
reserve |
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد |
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. |
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای. |
reserves |
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد |
sideways ROM |
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند |
turn over |
سرمایه |
capital intensive |
سرمایه بر |
capital |
سرمایه |
equities |
سرمایه |
asset |
سرمایه |
fund |
سرمایه |
equity |
سرمایه |
funded |
سرمایه |
legal reserves |
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند |
funded |
موجودی سرمایه |
disinvestment |
کاهش سرمایه |
disinvestment |
اتلاف سرمایه |
equity investment |
مشارکت در سرمایه |
flight of capital |
مهاجرت سرمایه |
flight of capital |
فرار سرمایه |
fixed property |
سرمایه ثابت |
working asset |
سرمایه کار |
fixed capital |
سرمایه ثابت |
working capacity |
سرمایه جاری |
financial capital |
سرمایه مالی |
investment |
سرمایه گذاری |
yield of capital |
بازده سرمایه |
cash capital |
سرمایه نقدی |
circulation capital |
سرمایه در گردش |
circulating capital |
سرمایه در گردش |
circulating capital |
سرمایه در جریان |
stock |
سهام سرمایه |
consolidated fund |
سرمایه ذخیره |
constant capital |
سرمایه ثابت |
investments |
سرمایه گذاری |
stocked |
سهام سرمایه |
fund |
موجودی سرمایه |
consumer capital |
سرمایه مصرفی |
tycoons |
سرمایه گذارمهم |
floating capital |
سرمایه متحرک |
operating capital |
سرمایه در گردش |
real capital |
سرمایه واقعی |
enterprise |
سرمایه گذاری |
enterprises |
سرمایه گذاری |
liquid capital |
سرمایه راکد |
liquid capital |
سرمایه نقدی |
trading capital |
سرمایه در گردش |
joint stock |
سرمایه مشترک |
replacement capital |
سرمایه جایگزینی |
replacement capital |
سرمایه جانشینی |
quantity of capital |
مقدار سرمایه |
physical capital |
سرمایه غیرپولی |
physical capital |
سرمایه فیزیکی |
finance |
سرمایه گذاری |
nominal capital |
سرمایه اسمی |
national capital |
سرمایه ملی |
financed |
سرمایه گذاری |