English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
foreign investment سرمایه گذاری خارجی
Search result with all words
net foreign investment خالص سرمایه گذاری خارجی
Other Matches
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
invest سرمایه گذاری
investment سرمایه گذاری
investing سرمایه گذاری
investments سرمایه گذاری
capitalization سرمایه گذاری
finance سرمایه گذاری
financed سرمایه گذاری
invested سرمایه گذاری
finances سرمایه گذاری
enterprises سرمایه گذاری
enterprise سرمایه گذاری
financing سرمایه گذاری
invests سرمایه گذاری
replacement investment سرمایه گذاری جانشینی
investment mulliplier ضریب سرمایه گذاری
investment institutions موسسات سرمایه گذاری
investment function تابع سرمایه گذاری
share holding سرمایه گذاری در سهام
investment cost هزینه سرمایه گذاری
social investment سرمایه گذاری اجتماعی
investment banks بانکهای سرمایه گذاری
industrial investment سرمایه گذاری صنعتی
induced investment سرمایه گذاری القائی
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
real investment سرمایه گذاری واقعی
capital output ratio ضریب سرمایه گذاری
investment opportunities امکانات سرمایه گذاری
investment plan برنامه سرمایه گذاری
overinvestment سرمایه گذاری بیش از حد
opportunity to invest فرصت سرمایه گذاری
net investment سرمایه گذاری خالص
national investment سرمایه گذاری ملی
deposits سرمایه گذاری کردن
capital outlay ارزش سرمایه گذاری
primary investment سرمایه گذاری اولیه
propensity to invest گرایش به سرمایه گذاری
malinvestment سرمایه گذاری نامناسب
rate of investment نرخ سرمایه گذاری
capital investment سرمایه گذاری ثابت
joint venture سرمایه گذاری مشترک
joint adventure سرمایه گذاری مشترک
reinvestment سرمایه گذاری مجدد
over investment سرمایه گذاری بیش از حد
invest سرمایه گذاری کردن
funded سرمایه گذاری کردن
investing سرمایه گذاری کردن
actual investment سرمایه گذاری واقعی
financial investment سرمایه گذاری مالی
invested سرمایه گذاری کردن
yield of invested capital بازده سرمایه گذاری
deposit سرمایه گذاری کردن
fund سرمایه گذاری کردن
fixed investment سرمایه گذاری ثابت
autonomous investment سرمایه گذاری مستقل
invests سرمایه گذاری کردن
capital program برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
investments مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
investment multiplier ضریب فزاینده سرمایه گذاری
investiture سرمایه گذاری دادن امتیاز
marginal return of investment بازدهی نهائی سرمایه گذاری
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
marginal propensity to invest میل نهائی به سرمایه گذاری
investitures سرمایه گذاری دادن امتیاز
deeping of capital پایه گذاری اساسی سرمایه
holding company شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company شرکت در سرمایه گذاری درسهام
net fixed investment سرمایه گذاری ثابت خالص
useful life of an investment عمر مفیع یک سرمایه گذاری
intended investment سرمایه گذاری مورد انتظار
international investment سرمایه گذاری بین المللی
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
overcapitalize بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investment مبلغ سرمایه گذاری شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
planned investment سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
outlay مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investments مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
induced investment سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pooled ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
positive externalities صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
over capitalised براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
exterior angle زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
impurity جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
capitalization تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers سرمایه دار سرمایه گذار
financier سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
outwork استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange پول خارجی ارز خارجی
wilson پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
collapse capitalism فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
exchanged stabilization fund مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
back berm سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
capital intensive سرمایه بر
equities سرمایه
equity سرمایه
fund سرمایه
turn over سرمایه
funded سرمایه
capital سرمایه
asset سرمایه
working asset سرمایه کار
fixed capital سرمایه ثابت
financial capital سرمایه مالی
working capacity سرمایه جاری
widening of capital گسترش سرمایه
yield of capital بازده سرمایه
capital agglomeration تجمع سرمایه
tycoon سرمایه گذارمهم
fund موجودی سرمایه
capital accumulation تراکم سرمایه
funded موجودی سرمایه
usance سود سرمایه
fixed property سرمایه ثابت
capital loss زیان سرمایه
capital liability بدهی سرمایه
capital levy مالیات بر سرمایه
circulation capital سرمایه در گردش
capital appropiation تخصیص سرمایه
human capital سرمایه انسانی
stocked سهام سرمایه
stock سهام سرمایه
capital asset سرمایه ثابت
capital market بازار سرمایه
capital movement حرکت سرمایه
flight of capital فرار سرمایه
flight of capital مهاجرت سرمایه
floating capital سرمایه متحرک
fluid capital سرمایه سیال
fluid capital سرمایه متحرک
unfunded بدون سرمایه
transfer of capital انتقال سرمایه
out flow of capital خروج سرمایه
capital outflow خروج سرمایه
tycoons سرمایه گذارمهم
consolidated fund سرمایه ذخیره
equity investment مشارکت در سرمایه
an idel capital سرمایه بیکار
capital value ارزش سرمایه
anti capitalist ضد سرمایه داری
capital turnover گردش سرمایه
capitalization سرمایه سازی
accumulated capital سرمایه متراکم
disinvestment کاهش سرمایه
constant capital سرمایه ثابت
consumer capital سرمایه مصرفی
accumulation of capital انباشت سرمایه
accumulation of capital تراکم سرمایه
circulating capital سرمایه در گردش
circulating capital سرمایه در جریان
cash capital سرمایه نقدی
disinvestment اتلاف سرمایه
capitalism سرمایه گرایی
invests سرمایه گذاشتن
investing سرمایه گذاشتن
invested سرمایه گذاشتن
bankroll سرمایه بانک
invest سرمایه گذاشتن
capital account حساب سرمایه
trust fund سرمایه امانی
capital paid in ذخیره سرمایه
capital requirement نیاز سرمایه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com