English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
parbasis سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
Other Matches
anthems سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
promenade concert مجلس ساز و اوازیکه تماشاکنندگان ان گردش میکنند
soli تنها خوانان
milk of magnesia مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
pertubative اشفته سازنده مضطرب سازنده
she sings f.well نسبتاخوب میخواند
tag تهلیل
melic سرودی
hymnals سرودی
hymnic سرودی
hymnal سرودی
tags تهلیل
responsory تهلیل برگردان
lyric سرودی خواندنی
antiphony تهلیل خوانی
browser کسیکه جسته وگریخته میخواند
to choir a hymn سرودی راباهم خواندن
stanza قطعه بندگردان تهلیل
stanzas قطعه بندگردان تهلیل
coloraturas خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
orthoepist کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
coloratura خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
litany مناجات وعبادت تهلیل دار
litanies مناجات وعبادت تهلیل دار
upperclassman کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند
rondelet غزل تهلیل دار دو قافیه هفت بندی
rondeau غزل تهلیل دار ده بیتی یا 31بیتی دو قافیهای
antiphon سرودی که بوسیله سرایندگان کلیسا در جواب دستهء دیگرخوانده میشود
for the love of بنام ,
namely بنام
in f.of بنام
name بنام صداکردن
names بنام صداکردن
preconize بنام فراخواندن
in the name of justice بنام عدالت
valedictorian دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorians دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
ghostwrite بنام شخص دیگری نوشتن
the lot fell upon me قرعه بنام من اصابت کرد
jutte نوعی سلاح بنام ده دست
palinode قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
aaron's beard گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
namesake کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
yaws بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
asp نوعی مار بنام لاتین haje Naja
emmer نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
misname بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
lima bean نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
namesakes کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
parian وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
p code روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
hare and hounds بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
islets of langerhans دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
Jesuits عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
Jesuit عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
nosegay دسته گل یایک دسته علف
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
constructor سازنده
instrumentalists سازنده
instrumentalist سازنده
compositors سازنده
builder سازنده
compositor سازنده
maker سازنده
fomative سازنده
fabricator سازنده
fabricant سازنده
constituent سازنده
constructive سازنده
makers سازنده
concoctor سازنده
manufacturer سازنده
wright سازنده
components سازنده
manufacturers سازنده
producer سازنده
producers سازنده
builders سازنده
component سازنده
constituents سازنده
lubricates روان سازنده
subjugator مطیع سازنده
lubricate روان سازنده
lubricated روان سازنده
qualifiers ملایم سازنده
lubricating روان سازنده
supersessive لغو سازنده
qualifier ملایم سازنده
vitiator تباه سازنده
suppressor موقوف سازنده
suppressive موقوف سازنده
presentive مجسم سازنده
renovator باز نو سازنده
lutist سازنده عود
manufacturers' agent نماینده سازنده
manifestative اشکار سازنده
melodist سازنده ملودی
purificative پا سازنده تطهیری
separative جدا سازنده
inveigler گمراه سازنده
interceptive جدا سازنده
incorporator یکی سازنده
refrigrative خنک سازنده
procreator موجد سازنده
sonneteer سازنده غزل
composers سازنده مصنف
refrigerative خنک سازنده
qualificatory محدود سازنده
spoiler فاسد سازنده
procreation سازنده زایش
manufacturer's agent نماینده سازنده
depletive تهی سازنده
assurer مطمئن سازنده
component جزء سازنده
dispossessor بی بهره سازنده
ingredient عنصر سازنده
ingredients عنصر سازنده
alterative دگرگون سازنده
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
lubricants روان سازنده
lubricant روان سازنده
coordinative متناسب سازنده
deific خدا سازنده
composer سازنده مصنف
irradiative روشن سازنده
dissipative پراکنده سازنده
distractive پریشان سازنده
film developer سازنده فیلم
fabricator سازنده وسایل
enslaver بنده سازنده
factors سازنده فاکتور
factor سازنده فاکتور
elucidatory روشن سازنده
builders موسس سازنده
components جزء سازنده
assuror مطمئن سازنده
builder موسس سازنده
restrictive محدود سازنده
pearl مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
aluminium فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
paper stainer سازنده کاغذهای دیواری
reflective بازتابنده منعکس سازنده
ceramicist سازنده فروف سفالین
ceramist سازنده فروف سفالین
producer advertising تبلیغ توسط سازنده
purificatory پاک سازنده تطهیری
wright کارگر سازنده نجار
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
metrist سازنده نظم وشعر
toyer سازنده اسباب بازی
elucidative تفسیری روشن سازنده
boilermaker سازنده دیگ بخار
reflectional بازتابنده منعکس سازنده
mitigatory سبک سازنده مخفف
boiler maker سازنده دیگ بخار
manufacturer's software نرم افزار سازنده
compositions نسبت اجزای سازنده
compositions نسبت اجزاء سازنده
indican ماده سازنده نیل
ideologue سازنده ایده ئولوژی
manufacturer تولید کننده سازنده
procurer فراهم سازنده جاکش
manufacturers تولید کننده سازنده
formative ترکیب کننده سازنده
composition نسبت اجزای سازنده
diallist سازنده ساعت افتابی
composition نسبت اجزاء سازنده
loathful دافع بیرغبت سازنده
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
producers عمل اورنده سازنده باراورنده
producer عمل اورنده سازنده باراورنده
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
self discharging ازاد سازنده نفس خود
pictorial تصویر نما مجسم سازنده
illusory گمراه کننده مشتبه سازنده
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
wet cooper سازنده چلیک برای مایعات
carver قلم سنگ تراشی سازنده
detonating محترق شونده منفجر سازنده
mitigative سبک سازنده تخفیف دهنده
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
illusive گمراه کننده مشتبه سازنده
data general corporation سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
humiliating پست سازنده خفیف کننده
humiliatingly پست سازنده خفیف کننده
Pashtan قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
groups دسته دسته کردن
regiments دسته دسته کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com