Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
self organization
سروسامان دهی بنفس خود تنظیم وتنسیق خود
Other Matches
self depedence
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
shape up
<idiom>
سروسامان به خود دادن
to rangeoneself
قراردادن سروسامان گرفتن
put one's own house in order
<idiom>
سروسامان دادن کار شخصی
self concern
علاقه بنفس
self help
کمک بنفس
self-help
کمک بنفس
aplomb
اعتماد بنفس
self esteem
احترام بنفس
self reliant
متکی بنفس
self reliance
اعتماد بنفس
autosuggestion
القاء بنفس
autosuggestion
تلقین بنفس
self-assured
مطمئن بنفس خود
self assured
مطمئن بنفس خود
self knowing
واثق بنفس خود
self reliance
اتکاء بنفس خود
self sustained
تحمیل شده بنفس
self doubt
عدم ایمان بنفس
self doubt
عدم اعتماد بنفس
self confidence
اعتماد بنفس غرور بیجا
self abuse
استمناء با دست توهین بنفس
self charging
تحمیل شونده بنفس خود خودکار
diffident
دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
shaping regulating
تنظیم
set out
تنظیم
calibration
تنظیم
adjustment
تنظیم
regularization
تنظیم
adjustments
تنظیم
regulation
تنظیم
formulation
تنظیم
timing
تنظیم
alignments
تنظیم
alignment
تنظیم
spreading
تنظیم
adjusting point
نقطه تنظیم
adjusability
قابلیت تنظیم
regulators
تنظیم کننده
regiments
تنظیم کردن
adjustment of fire
تنظیم تیر
cam type regulation
تنظیم بادامکی
caliper setting
تنظیم پرگار
body alinement
تنظیم بدن
automatic regulation
تنظیم خودکار
alignment
صف بندی تنظیم
air adjustment
تنظیم هوا
regulator
تنظیم کننده
adjusted
تنظیم شده
adjustment of rools
تنظیم غلطک
regiment
تنظیم کردن
adjusting
تنظیم کردن
family planning
تنظیم خانواده
adjustable
قابل تنظیم
regularising
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularizing
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
frame
تنظیم کردن
classifying
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
adjustable
تنظیم پذیر
adjusts
تنظیم کردن
timing
تنظیم وقت
variability
قابلیت تنظیم
indictment
تنظیم ادعانامه
indictment
تنظیم کیفرخواست
indictments
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم کیفرخواست
regulation
پهنه تنظیم
conduction
هدایت تنظیم
attend
تنظیم کردن
adjust
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
rocker gear
تنظیم جاروبک
to draw out
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
to make out
تنظیم کردن
to put in to shape
تنظیم کردن
to set out
تنظیم کردن
trigger control
تنظیم با ماشه
tunable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
thermoregulation
تنظیم دمایی
set screw
پیچ تنظیم
set the watch
تنظیم نگهبانی
set up
تنظیم کردن
setting ring
حلقه تنظیم
spark setting
تنظیم جرقه
speed adjustment
تنظیم سرعت
stup string
رشته تنظیم
thermoregulation
تنظیم حرارت
tuneable
تنظیم پذیر
vertical adjustment
تنظیم عمودی
vertical justification
تنظیم عمودی
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
will adjust
تنظیم می کنم
depth adjustment
تنظیم عمیق
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
cascade control
تنظیم زنجیری
fine setting
تنظیم میکرومتری
focusing control
تنظیم تمرکز
framer
تنظیم کننده
frequency tuning
تنظیم فرکانس
hand regulation
تنظیم با دست
indicement
تنظیم ادعانامه
inductive tuning
تنظیم القائی
initial adjustment
تنظیم صفر
fine setting
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم دقیق
check gate
دریچه تنظیم
check valve
شیر تنظیم
corrector
تنظیم کننده
crystal control
تنظیم با بلور
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
expanded contrast
تنظیم کنتراست
fine adjustment
تنظیم فریف
jack screw
پیچ تنظیم
lay down
تنظیم کردن
levelling screw
پیچ تنظیم
range adjustment
تنظیم برد
range adjustment
تنظیم مسافت
range calibration
تنظیم مسافت
range of adjustment
ناحیه تنظیم
redact
تنظیم کردن
regulable
تنظیم پذیر
regularizer
تنظیم کننده
regulating switch
کلید تنظیم
purity adjustment
تنظیم خلوص
pressure regulator
شیر تنظیم
line regulator
تنظیم کننده
lineup
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
method of drawing up
طرز تنظیم
pilot valve
سوپاپ تنظیم
precision adjustment
تنظیم دقیق
preset
پیش تنظیم
pressure adjustment
تنظیم فشار
regulating valve
سوپاپ تنظیم
calibrating
تنظیم کردن
tunes
تنظیم کردن
regulate
تنظیم کردن
arrangements
ترتیب تنظیم
arrangement
ترتیب تنظیم
regulated
تنظیم کردن
calibrates
تنظیم کردن
regulating
تنظیم کردن
checked
دریچه تنظیم
check
دریچه تنظیم
calibrated
تنظیم کردن
adjustment
تنظیم کردن
regulates
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم تطبیق
alignment
تنظیم انطباق
alignments
صف بندی تنظیم
alignments
تنظیم انطباق
tune
تنظیم کردن
checks
دریچه تنظیم
adjustments
تنظیم کردن
calibrate
تنظیم کردن
valve timing
تنظیم سوپاپ اتومبیل
valveless
بدون دریچه تنظیم
reconstitutes
تنظیم مقیاس کردن
turnbuckle
پیچ تنظیم دوطرفه
reconstituted
تنظیم مقیاس کردن
tune up
موتور را تنظیم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com