English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
superintendent registrar سرپرست ثبت احوال یک ناحیه
Other Matches
blitter عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
personal status احوال شخصیه
indentity سجل احوال
externality احوال فاهری
documents of indentity اسناد سجل احوال
vital statistics امار ثبت احوال
civil status office دفتر سجل و احوال
document of identity اسناد سجل و احوال
census office دایره سجل و احوال
register office اداره ثبت احوال
register offices اداره ثبت احوال
census office اداره امار و ثبت احوال
to a oneself to ساختن احوال خودراوفق دادن
I dont feel like work today. جویای حال ( احوال ) کسی شدن
how are you چگونه اید احوال شماچطوراست حال شماچگونه است
To ask after someone [someones health] حال کسی را پرسیدن. [جویای احوال کسی شدن.]
attendants سرپرست
attendant سرپرست
tutelar سرپرست
superintendents سرپرست
superintendent سرپرست
caretakers سرپرست
caretaker سرپرست
leaders سرپرست
skipper سرپرست
skippered سرپرست
guardians سرپرست
guardian سرپرست
mandatory سرپرست
wardens سرپرست
warden سرپرست
leader سرپرست
sponsors سرپرست
sponsoring سرپرست
sponsor سرپرست
symposiarch سرپرست
skippers سرپرست
skippering سرپرست
guideless بی سرپرست
director سرپرست
supervisors سرپرست
directors سرپرست
supervisor سرپرست
warden سرپرست
headman پیشوا سرپرست
headmen پیشوا سرپرست
scoutmaster سرپرست پیشاهنگان
husbandman سرپرست خانه
protector حامی سرپرست
protectors حامی سرپرست
mavericks ادم بی سرپرست
matron سرپرست کودکان
officiant کشیش سرپرست
overseers نافر سرپرست
overseer نافر سرپرست
maverick ادم بی سرپرست
negotiator سرپرست مذاکرات
chief negotiator سرپرست مذاکرات
scoutmasters سرپرست پیشاهنگان
leader of the negotiations سرپرست مذاکرات
lead through تعویض سرپرست
custodian مسئول سرپرست
custodians مسئول سرپرست
archon افسر سرپرست
hierarch شیخ سرپرست
sponsored حامی سرپرست
drop master سرپرست پرش
network administrator سرپرست شبکه
tutelary دارای قیم یا سرپرست
svc فراخوانی نافر یا سرپرست
jumpmaster مربی یا سرپرست چتربازان
presbyter کشیش سرپرست کلیسا
returning officer سرپرست انتخابات برزن
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
director سرپرست تیم بولینگ
liquidators سرپرست تسویه حساب
returning officers سرپرست انتخابات برزن
directors سرپرست تیم بولینگ
liquidator سرپرست تسویه حساب
derelict بی سرپرست کشتی متروکه
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
master of سرپرست گروه شکار روباه
chief programmer team سرپرست یک تیم برنامه نویسی
lady paramount بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
paddock judge داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
receivers خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
mandatory power دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
proclimax ناحیه
output area ناحیه
regions ناحیه
shires ناحیه
districts ناحیه
district ناحیه
realm ناحیه
demesne ناحیه
zones ناحیه
region ناحیه
partition ناحیه
sector ناحیه
sectors ناحیه
realms ناحیه
situs ناحیه
sympatric هم ناحیه
regional <adj.> ناحیه ای
ward ناحیه
wards ناحیه
zone ناحیه
shire ناحیه
ranged ناحیه
areas ناحیه
range ناحیه
partitions ناحیه
area ناحیه
ranges ناحیه
subregion ناحیه
reaching ناحیه
local <adj.> ناحیه ای
reached ناحیه
reaches ناحیه
reach ناحیه
two phase region ناحیه دو فازی
intermediate zone ناحیه ی میانی
fixed area ناحیه ثابت
littoral ناحیه ساحلی
input area ناحیه ورودی
indifference zone ناحیه خنثی
forbidden zone ناحیه ممنوع
hypnogenic zone ناحیه خواب زا
gold field ناحیه زرخیز
genital zone ناحیه تناسلی
heat affected zone ناحیه پیوند
geiger muller region o. plateau ناحیه قطع
touch spot ناحیه بساوشی
frequency region ناحیه فرکانس
the abdominal region ناحیه شکم
territorialization ایجاد ناحیه
telephone area ناحیه اتصال
goldfield ناحیه زرخیز
wernicke's area ناحیه ورنیکه
range of adjustment ناحیه تنظیم
range of storke ناحیه ضربه
range of variation ناحیه انحراف
recording eara ناحیه ضبط
residential area ناحیه مسکونی
storage area ناحیه انبارش
soft spot ناحیه نشست
skid row ناحیه پست
scan area ناحیه پیمایش
sciatic ناحیه چاربند
sector commander فرمانده ناحیه
radius of action ناحیه رانندگی
pyramidal area ناحیه هرمی
zone of contact ناحیه تماس
suppressor area ناحیه بازدارنده
magnetic domain ناحیه مغناطیسی
work area ناحیه کاری
motor area ناحیه حرکتی
naval district ناحیه دریایی
oral zone ناحیه دهانی
range of variation ناحیه تغییر
output area ناحیه خروجی
overflow area ناحیه سرریز
silva ناحیه جنگلی
audio range ناحیه صوتی
arid area ناحیه خشک
district ناحیه نظامی
districts ناحیه نظامی
common area ناحیه مشترک
commutation zone ناحیه کموتاسیون
part سهم ناحیه
regions ناحیه عملیات
critical area ناحیه بحرانی
climatic region ناحیه اقلیمی
lumbar ناحیه کمر
buffer area ناحیه میانگیر
broca's area ناحیه بروکا
area search جستجوی ناحیه
sector خط کش ریاضی ناحیه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
baffle area ناحیه کور
zones منطقه ناحیه
boom swing ناحیه لرزش
active area ناحیه فعال
zone منطقه ناحیه
Sept ناحیه محصو
critical region ناحیه شاخص
regions ناحیه نظامی
region ناحیه عملیات
depletion area ناحیه تخلیه
depletion barrier ناحیه تخلیه
depletion zone ناحیه تخلیه
regionalism ناحیه گرایی
slum ناحیه فقیرنشین
measuring range ناحیه ی سنجش
depletion layer ناحیه تخلیه
region ناحیه فضا
slums ناحیه فقیرنشین
Equator ناحیه استوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com