Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
Other Matches
medium lampholder
سرپیچ معمولی
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
lamp holder plug
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
three-pin socket
[سرپیچ سه سر]
pedestal
سرپیچ
sockets
سرپیچ
corners
سرپیچ
cornering
سرپیچ
corner
سرپیچ
socket
سرپیچ
intractable
سرپیچ
apex
سرپیچ
apexes
سرپیچ
screw bolt
سرپیچ
pedestals
سرپیچ
die
سرپیچ
lamp socket
سرپیچ
mogul lampholder
سرپیچ ترکی
lamp holder
سرپیچ لامپ
keyless lamp socket
[سرپیچ بی کلید]
angle socket
سرپیچ عمودی
bulb socket
سرپیچ لامپ
candelabra lampholder
سرپیچ شمعدانی
lampholder
سرپیچ لامپ
contumacious
سرپیچ متمرد
socket
[سرپیچ خانه]
sockets
سرپیچ خانه
holder
ترمینال سرپیچ
holders
ترمینال سرپیچ
sockets
سرپیچ کاسه چشم
current tap
سرپیچ دوشاخه خور
hosel
سرپیچ چوگان گلف
socket
[در حدقه یا سرپیچ قرار دادن]
seniors
بزرگتر
greater
بزرگتر
elder
بزرگتر
Sr
بزرگتر
senior
بزرگتر
headman
بزرگتر
headmen
بزرگتر
nonus
بزرگتر
majored
بزرگتر
gt
بزرگتر از
major
بزرگتر
majoring
بزرگتر
greater than
بزرگتر از
pre eminent
بزرگتر
doyen
بزرگتر
bigger
بزرگتر
doyens
بزرگتر
bigbrother
برادر بزرگتر
samuel sen
سموئیل بزرگتر
macronucleus
هسته بزرگتر
ge
بزرگتر از یا برابر با
doubled up
دو برابر بزرگتر
double
دو برابر بزرگتر
doubled
دو برابر بزرگتر
expands
بزرگتر کردن
majordomo
بزرگتر خانه
paramount
برتر بزرگتر
expand
بزرگتر کردن
brown major
براون بزرگتر
increases
بزرگتر شدن
increased
بزرگتر شدن
increase
بزرگتر شدن
Big Brother
برادر بزرگتر
expanding
بزرگتر کردن
oversize
بزرگتر از اندازه
superior number
عدد بزرگتر
over size
بزرگتر از اندازه
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
feck
سهم بزرگتر اکثریت
whopper
از اندازه بزرگتر عظیم
to increase
[to, by]
بزرگتر شدن
[به مقدار]
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
whoppers
از اندازه بزرگتر عظیم
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
Do you have anything bigger?
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
positive
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clout
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
improper fraction
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overloads
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloaded
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overload
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overslaugh
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
standard
معمولی
routine
معمولی
routinely
معمولی
routines
معمولی
usu
معمولی
conventional
معمولی
longhand
خط معمولی
ordinary
معمولی
standards
معمولی
light water
اب معمولی
ferial
معمولی
open cheque
چک معمولی
run-of-the-mill
<idiom>
معمولی
normal
معمولی
received
معمولی
faceless
معمولی
copybook
معمولی
wonted
معمولی
refan
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
to inlay a printed page
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
standard motor
موتور معمولی
standard trench
سنگر معمولی
civil time
ساعت معمولی
common link
حلقه معمولی
street virus
ویروس معمولی
the a merchant
سوداگر معمولی
common whipping
بست معمولی
white mulatto
توت معمولی
ap seogi
ایستادن معمولی
American bond
آجرچینی معمولی
typical
<adj.>
بافت معمولی
charge hand
کارگر معمولی
procedure message
پیام معمولی
standard gauge
اندازه معمولی
ethanol
الکل معمولی
ethyl alcohol
الکل معمولی
ordinary share
سهام معمولی
unselected clay
خاک رس معمولی
ordinary clay
خاک رس معمولی
ordinal type
نوع معمولی
man in the street
فرد معمولی
onery
عادی معمولی
normal permeability
نفوذپذیری معمولی
normal interval
فاصله معمولی صف
normal good
کالای معمولی
nonstandard
غیر معمولی
hepatica
غافث معمولی
ornary
عادی معمولی
standard brick
اجر معمولی
standard bar
میله معمولی
single precision
با دقت معمولی
rudas
پست معمولی
rock brake
بسفایج معمولی
general cargo
کالای معمولی
ranko
سرباز معمولی
plain concrete
بتن معمولی
piper nigrum
فلفل معمولی
ornery
عادی معمولی
mass concrete
بتن معمولی
standard
طبیعی یا معمولی
complementing
تعارفات معمولی
mean
پست معمولی
commoners
معمولی متعارفی
common
معمولی متعارفی
meaner
پست معمولی
meanest
پست معمولی
complement
تعارفات معمولی
complemented
تعارفات معمولی
complements
تعارفات معمولی
mulberry
توت معمولی
mulberries
توت معمولی
undressing
جامه معمولی
normal
عادی معمولی
everyday
معمولی مبتذل
undress
جامه معمولی
standards
طبیعی یا معمولی
undresses
جامه معمولی
commonest
معمولی متعارفی
general
کلی معمولی
wrought iron
اهن معمولی
irregular
غیر معمولی
ambient
پس زمینه معمولی
generals
معمولی و نه مخصوص
banal
مبتذل معمولی
generals
کلی معمولی
general
معمولی و نه مخصوص
workaday
معمولی عادی
commonplace
معمولی مبتذل
carry
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carrying
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflowed
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carried
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
overflows
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflow
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
meadow mushroom
قارچ خوراکی معمولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com